سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مؤمن، برادرِ مؤمن است ؛ در هیچ حالی ازنیک خواهی برای او دست نمی کشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :87
کل بازدید :299725
تعداد کل یاداشته ها : 468
103/2/4
9:24 ع
مبانی و نمادهای مدرنیسم در یهود

مبانی و نمادهای مدرنیسم در یهود

سیر شکل‌گیری تمدن غرب مدرن (قسمت دوم)

مبانی و نمادهای (ویژگی‌های) مدرنیسم در یهود

1- عقل‌گرایی یا اصالت عقل (1)

عقل نوعی ابزار استدلال و محاسبه، جهت رسیدن به اهداف مدرنیته بوده و بیشتر به عنوان عقل معاش یا عقلانیّت ابزاری و نوعی معیار سنجش سود و زیان مادی محسوب می‌شود. (2)
نمادهای مربوط: انکار وحی – شک گرایی – هرمنوتیک (تفسیر به رأی) – بوروکراسی سازمان یافته – قانون‌مداری

2- انسان‌گرایی یا اصالت انسان

این تفکّر از اندیشه فلسفه یونان باستان که انسان مقیاس همه چیز است. نشأت گرفته و در عصر مدرن، فویرباخ آن را با صراحت بیشتری این‌گونه بیان کرده:
برای انسان، خداوند، انسان است؛ (3) یعنی انسان به جای خدا می‌نشیند و حاکم بر سرنوشت خویش است.
نمادهای مربوط: دین گریزی – دشمنی با خدا

3- سودگرایی یا اصالت سود و منفعت (4)

لذّت و الم (رنج)، همان چیزهایی هستند که هر کسی احساس‌شان می‌کند، کلمه‌ی لذّت، لذایذی چون خوردن و آشامیدن را در بر می‌گیرد. (5) همچنین هر عملی که فرد طبیعتاً از آن لذّت می‌برد، خوب و خیر است و الاّ بد و شر است. (6)
نمادهای مربوط: راحت طلبی – انحطاط اخلاقی – تساهل و تسامح (7)

4- فردگرایی یا اصالت فرد (8)

بهترین داور برای قضاوت درباره‌ی تمایلات هر فرد، خود اوست و دیگر نهادها باید از داوری در این امور بپرهیزند. (9)
نمادهای مربوط: اصالت آزادی فردی (10)- نسبی‌گرایی (دینی و اخلاقی) – تکثرگرایی (11)- لیبرال دمکراسی

5- جدا انگاری دین و دنیا یا سکولاریسم

در مجموع به کم‌اهمیت یا بی‌اهمیت کردن دین در عرصه‌ی زندگی اجتماعی و سیاسی مردم اشاره می‌کند. تا جایی که به مرز الحاد و بی‌دینی نیز می‌رسد. اعتقاد دینی و پرستش ذوات ماوراء الطبیعی، بارزترین جلوه‌ی از خود بیگانگی انسان است. (12)
بارزترین مصداق این نگرش، فرضیه‌ی یهودی هولوکاست است:
خدایی که اجازه می‌دهد انسان‌ها را بسوزانند، خدایی که هنگام سوزندان آدمیان سکوت اختیار می‌کند و چهره‌ی خویش نهان می‌کند، شایسته‌ی اعتقاد ورزیدن نیست. شاید پیش از این می‌توانستیم برای درک خود از خدا محدودیتی قائل شویم، امّا اینک آشویتس (کوره‌های آدم‌سوزی یهودیان در جریان هولوکاست) (13) ما را وادار می کند که این درک را مطلقاً منتفی انگاریم.
پس از وقوع شرّی چنین عظیم، اعتقاد و باور به خداوندی خیرخواه و توانا، تا بدان حد غیرعقلانی شد که آدمی مدّعی شد، خداوند مرده است. (14)
ثابت کردن وجود خدا به استناد برهان‌هایی مثل علیّت نیز کاری مهمل است، اگر هر کاری و پدیده‌ای محتاج علّت باشد، وجود خدا نیز نیازمند علّت است و اگر امکان وجود چیزی بدون علّت می‌رود، پس چرا خداوند را بدون علّت قبول کنیم و طبیعت را همان خدا نپنداریم؟ (15)
نمادهای مربوط: دین‌گریزی و الحاد (16) – تفکیک سیاست از دین (حکومت با دین حداقلی) – پوچ‌گرایی (17) – عرفی‌گرایی و تفکر این جهانی (18)

6- سرمایه‌داری (19)

اهمیّت یهودیان دو وجه دارد، از یک سو، آنها بر شکل ظاهری و بیرونی سرمایه‌داری مدرن اثر نهادند و از سوی دیگر، روحیه‌ی درون‌گرایی آن را متجلّی کردند. در وجه اوّل، یهودیان در اعطای جنبه‌های بین‌المللی به روابط اقتصادی، که تا به امروز هم پا بر جا بوده است، نقش بسیار مهمّی داشتند. آنها در خلق حکومت‌های مدرن که چهارچوب سرمایه‌داری است، سهم بزرگی ایفا کردند و آن را به جایگاه امروزی آن رساندند… در وجه دوم نیز اهمیّت یهودیان بسیار زیاد است؛ چون آنها ورای هر عامل دیگری، روحی مدرن در کالبد حیات اقتصادی دمیدند. یهودیان اندیشه‌ی اصلی و اساسی سرمایه‌داری را گرفتند و آن را تا حدّ ممکن بسط دادند. (20)
اصلاحات مذهبی (پروتستانتیسم) بیش از همه، مطلوب طبع طبقه‌ی تازه نفس بورژوا و سوداگرا بود. این طبقه که پس از جنگ‌های صلیبی بر اثر پیدایی و توسعه‌ی تجارت و صنعت پدید آمد، در جریان بسط  قدرت اروپا قوام یافت… و از قیام پروتستان‌ها حمایت کرد. بی‌وجه نبود که سوداگران خواسته‌های خود را در آیین کالون (21) دومین رهبر بزرگ پروتستانتیسم که ماکس وبر جامعه شناس آلمانی وی را بانی ایدئولوژیک سرمایه‌داری می‌داند، یافتند. (22)
نمادهای مربوط: فاصله‌ی شدید طبقاتی – مصرف زدگی

7- علم‌گرایی یا اصالت علوم تجربی (23)

هدف علم، کسب قدرت است. (24)
بر اساس این نظریّه دانش در تضاد با دین و اخلاق قرار گرفت. علمی حسّی و تجربی و بدون ارزش‌های انسانی که هدفی جز تسلّط و فرمان‌روایی بر هرگونه موضوع غیرعلمی و غیرحسّی ندارد. همان علمی که تا مسائل متافیزیکی و حتّی خدا را زیر تیغ جراحی خود لمس نکند، هیچ چیز را باور نمی‌کند.
نمادهای مربوط: پیشرفت تکنولوژی – ماشینی شدن آدم‌ها – علم‌زدگی

8- ماده‌گرایی یا اصالت ماده (25)

آنچه فرد انسان را از جنبه‌ی روانی و جامعه‌ی انسان را از نظر اجتماعی، تجزیه و متلاشی می‌کند و به صورت قطب‌های ناهماهنگ درمی‌آورد، تعلّق اختصاصی اشیا به انسان (مالکیّت) است. (26) بنابراین روح و روان هیچ اصالتی ندارد.
نمادهای مربوط: اثبات‌گرایی (27) – تجربه‌گرایی (28) – عمل‌گرایی (29) – مارکسیم – ماتریالیسم – دیالکتیک.

9- اصالت تکامل تاریخی (30)

هر چه جامعه مدرن‌تر باشد، تکامل‌یافته‌تر و در نتیجه برتر است.
یونانیان باستان نیز، افراد غیریونانی را «بربر» (31) یا وحشی و به دور از تمدّن می‌دانستند. (32) درست شبیه قوم یهود که خود را تافته‌ی جدابافته و قوم برگزیده تلقّی می‌کردند.
نمادهای مربوط: توسعه‌ی فرهنگ استعمار – استثمار و نسل‌کشی جوامع دیگر – ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) – راشیسم – شوونیسم (33) – نازیسم – فاشیسم.

مجموعه‌ی این ویژگی‌ها طی چند قرن، از آغاز دوره‌ی مدرن (ق 14 م.) تاکنون و توأم با فراز و نشیب‌های زیادی و به شیوه‌های مختلفی ادامه داشته است. با شروع رنسانس، چند مرحله خاص در نهادینه شدن و تسریع مدرنیسم، حائز اهمیّت بوده است، از جمله: پروتستانتیسم (ق 16 م.)، که وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته در نگرش دینی مسیحیّت و به دنبال آن جهش اقتصادی ایجاد کرد، پس از آن انقلاب صنعتی انگلستان (ق 17 م.) که در توسعه‌ی سرمایه‌داری، رشد صنعتی و گسترش شهرنشینی خیلی مؤثّر بود و در پایان انقلاب‌ها و تحوّلات سیاسی و اجتماعی دوران روشنگری یا عصر خرد (ق 17 و 18م.) که رواج انواع مکاتب (ایسم ها) حوزه‌های مختلف علوم انسانی در غرب و سپس کل کشورها را در پی داشت.
مقارن همین ایّام، بخش دیگری از تمدن مدرن غرب با عنوان عصر استعمار در حال شکل‌گیری بود. دوره‌ای که چپاول و غارت کشورهای دیگر (غیر غربی) شروع شده و با توجه به پیشرفت اکتشافات جغرافیایی اروپاییان و کشف [!] سرزمین‌های ناشناخته‌ای مانند آمریکا (34)، چهره‌ی سیاسی اروپا تغییر می‌کرد. (35) سومبارت معتقد است:
صرف کشف آمریکا، به نحو خارق‌العاده‌ای با یهودیان ارتباط دارد. چنین به نظر می‌رسد که دنیای جدید به کمک آنها و فقط برای آنها، در افق دید کاشفان قرار گرفت و گویی که کریستف کلمب و دیگران، عملاً مدیران اجرایی یهود بودند تا آنها را به این سرزمین‌های تازه کشف شده برسانند. (36)
به این ترتیب حقایق علمی [اکتشافات دریانوردی] که راه را برای سفر دریایی کریستف کلمب آماده کرد، از سوی یهودیان تأمین شده بود. (37)
بنابراین یهودیان مارانو (یهودیان مسیحی اسپانیا) همان کسانی بودند که طرح کلمب را پذیرفتند و با نقشه و پول از آن حمایت کردند و آنها (یهودان مارانو) اوّلین ساکنان آمریکا بودند. (38)
هنگامی‌که مهاجران اوّلیه‌ی پروتستانی به آبادانی‌های ماساچوست در نیوانگلند [سرزمین جدید] رسیدند، آمریکا را اورشلیم جدید یا کنعان جدید تلقّی و خود را به عبرانی‌های قدیم تشبیه کردند که از ظلم و ستم فرعون؛ یعنی پادشاه انگلستان، جیمز اوّل از مصر (انگلستان) فرار کرده و به دنبال سرزمین موعود جدید راه افتاده بودند. این‌گونه بود که تعقیب و قتل و کشتار سرخپوستان در دنیای جدید توسط مهاجران پروتستان پیوریتان (39) (پرهیزکاران)، دقیقاً به تعقیب و قتل و کشتار کنعانی‌های فلسطینی توسط عبرانی‌های قدیم [یهودیان اصیل] تشبیه شد. (40) بنابراین تصورات و دیدگاه‌های اسرائیلی‌های قدیم، عاملی بود تا استعمارگران پروتستانی به آمریکا مهاجرت کنند. (41) مهاجران پروتستانی پیوریتانی که به عبادت اسرائیل ( صهیون ) ایمان داشتند، معتقد بودند سرنوشت آشکاری که خداوند برای آنها در نظر گرفته، استعمار آمریکا یعنی اسرائیل جدید است و چون آنها ایمان داشتند که با دومین ظهور حضرت مسیح (ع)، جهان به پایان خود می‌رسد، بنابراین می‌بایست یهودیان پراکنده شده در سراسر جهان را در فلسطین (اسرائیل قدیم) گردآورده و آن آخرین گام قبل از ظهور مسیح است. (42) بنابراین با توضیحات فوق مشخص شد که اساس تشکیل آمریکا با اسرائیل جدید، نوعی رسالت دینی بوده که متدینین!! موظف بوده‌اند به قیمت تلف شدن جان بیش از 60 هزار برده‌ی سیاه‌پوست (43) در مسیر انتقال به اسرائیل جدید و همچنین قتل‌عام وحشیانه‌ی 95 میلیون نفر از بومیان اولیه‌ی آمریکا در کمتر از یک قرن، فضا را جهت اسکان قوم برگزیده خداوند ! مهیّا کنند. (44)
پس می‌توان گفت: وقتی مسیحیان یهودی یا یهودیان مسیحی و به عبارت بهتر، یهودیان، در پایه‌گذاری آمریکا، حق آب و گل داشته و دارند، جای تعجب نیست که بدانیم تمامی رؤسای جمهوری آمریکا از جرج واشنگتن (اوّلین رئیس جمهور آمریکا) تا کنون به جز کندی که کاتولیک بوده و به قتل رسیده، عضو لژهای فراماسونری بوده‌اند. (45)
البتّه نه تنها رؤسای جمهور آمریکا بلکه تمام رهبران انقلاب فرانسه (1789 م.)، انقلابی که از مهم‌ترین حوادث سیاسی اجتماعی عصر روشنگری است، نیز فراماسون بوده‌اند. (46) با نگاهی به مبانی این مکتب متوجّه می‌شویم که اعتقاد به یهودی‌گری، (47) صهیونیسم، لامذهب بودن، جهان وطنی و…، از ارکان اصلی فراماسونری است. (48) برخی اهداف فراماسونری نیز از این قبیل برشمرده شده:
تأسیس دولت‌ها و ملت‌ها بر پایه‌ی انکار خدا، شیطان خطاب کردن حضرت عیسی، دشمنی با ادیان، نه تنها غلبه بر متدینین بلکه نابودی آنها، ترویج شهوت‌رانی، فروپاشی تشکیلات خانواده و… (49)
هرچند یکی از متخصصان تاریخ یهود معتقد است:
همه‌ی جنبش‌های جدید در یهودیّت، مستقیم یا غیرمستقیم از عصر روشنگری نشأت گرفته و انقلاب کبیر فرانسه و نهایتاً اعلامیه‌ی حقوق بشر موانع و محدودیت‌های یهودیان را مرتفع ساخته است. (50)
امّا این سخنان با اظهارات رسمی یهودیان در پروتکل‌های صهیونیسم (51) مغایرت دارد. آنجا که می‌گویند:
انقلاب فرانسه را که ما صفت «کبیر» روی آن گذاشتیم، به خاطر بیاورید. اسرار تدارک و سازمان‌دهی آن برای ما کاملاً روشن است؛ زیرا این انقلاب ساخته‌ی دست ماست. ما از همان انقلاب فرانسه پیوسته ملّت‌ها را رهبری می‌کنیم… (52)
در بخشی از پروتکل اوّل صهیونیسم نیز آمده است:
دوران حاکمیت دین سپری شده و زمان حاکمیت پول و سرمایه فرا رسیده است. آزادی، دمکراسی، لیبرالیسم میکروب‌هایی هستند که ما در حالی که خود پرچمدار آنها هستیم، باید بتوانیم از این ویروس‌ها برای اضمحلال ملّت‌ها وحکومت‌ها استفاده کنیم. (53) ما برای حفظ سیطره‌ی خود بر جهان می‌بایست اشخاصی را از میان ملّت‌ها با دقّت و به صورت حساب شده انتخاب کنیم و آنها آمادگی کامل برای خدمت داوطلبانه به ما داشته باشند… این اشخاص زیر نظر افراد دانشمند و نابغه و متخصّص و با تجربه، به عنوان مشاور پشت پرده، کار خواهند کرد. این اشخاص از کودکی به گونه‌ای خاص تربیت می‌شوند. (54)
دقّت کنید که ما چگونه موفّق شدیم داروینیسم، مارکسیسم و نیچه‌ایسم را پر و بال بدهیم.
یهودیان باید به سادگی به اهمیّت نقش ویرانگر نظریه‌های بالا روی ذهن و اندیشه‌ی غیریهود پی ببرند. (55)
با ادّعای حقوق بشر و عشق به نجات کارگر بینوا از بدبختی و مصیبت وارد صحنه می‌شویم و از او می‌خواهیم تا به صفوف ارتش ما که زیر لوای سوسیالیسم، آنارشیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، اومانیسم می‌جنگد، بپیوندد. (56)
بنابراین نباید از منشأ یهودی تشکیل سازمان ملل و تدوین حقوق بشر برای تأمین صلح! و همکاری بین‌المللی! بر اساس پیش‌گویی اشعیای نبی! و وجود علائم و سمبل‌های یهود و فراماسونری در پرچم، ساختمان‌ها و نهادهای زیر مجموعه‌ی سازمان ملل، متعجّب باشیم. (57) حتّی زمین محلّ احداث سازمان ملل نیز از طرف سرمایه‌دار معروف و یهودی الاصل آمریکایی راکفلر اهدا شده است. (58)
سران صهیونیسم، حتی کسانی را که به محافل فراماسونری ملحق می‌شوند، افراد کودن، حقیر و مغروری می‌پندارند که متوجّه بازیچه قرار گرفتن خود نیستند. آنها گوییم (غیریهودیان) را مانند گوسفندان کلّه پوکی می‌پندارند که بر اسب‌های چوبی سوارشان کرده‌اند و ایده‌ی جمع‌گرایی را سر می‌دهند (59) و در پروتکل یازدهم صراحتاً می‌گویند:
غیریهودیان گلّه‌ی گوسفندانند و ما گرگ‌های این گلّه هستیم و شما می‌دانید که وقتی گرگ به گلّه می‌زند، چه اتّفاقی می‌افتد. (60)
سران یهود با حربه‌ی ثروت و قدرت از شروط حمایت خود در رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری فرانسه، گنجاندن درس تاریخ قوم یهود در برنامه‌ی تعلیم و تربیت فرانسه تعیین می‌کنند (61) و در انگلیس سایه‌ی سنگین خود را بر مراکز اصلی اطلاع‌رسانی و صنعت، نمایش می‌دهند (62) و دولت‌مردان آمریکا را مانند نیکسون، ذلیلانه به مدیحه‌سرایی خود وادار می‌کنند:
تعهد ما در قبال حمایت اسرائیل تعهدی ریشه‌دار است… تعهدی است که هیچ رئیس جمهوری آن را در گذشته زیر پا نگذاشته و هر رئیس جمهوری در آینده، از روی ایمان آن را محترم خواهد شمرد. (63)
و دیگر رئیس جمهور آمریکا، کارتر اعلام می‌کند:
بقای اسرائیل داخل در چارچوب سیاست نیست بلکه یک وظیفه‌ی اخلاقی است. (64) بنابراین کاملاً منطقی است که ویلسون از رؤسای جمهور سابق آمریکا نیز بگوید:
روح و جوهر قانون اساسی ما متأثّر از یهود بوده… و بالاترین نفوذ را در قانون اساسی ما داشته است، بلکه فرهنگ یهود در متن خود گوهر ناب دمکراسی را پرورش داده است. (65)
و این همه در حالی است که در مقابل 86% مسیحی، یهودیان تنها 2% از جمعیت آمریکا را به خود اختصاص داده‌اند. امّا با این وجود سلطه‌ای عجیب بر مراکز سیاسی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حکومت و حتی مردم آمریکا داشته و دارند. (66) تا جایی که یکی از نویسندگان یهودی می‌گوید:
در آمریکا آنتی سمیتیسم (ضدیهودی‌گری) معنا ندارد، به جای یهودیان، نفرت از کاتولیک‌ها را می‌توان دید. حتی در موضع‌گیری‌های شخصی افراد، «یهود دوستی» به خوبی قابل مشاهده است. خصایص یهودیان مثل تلاش، حرص، فعّالیت‌های اجتماعی، مکر و حیله اجتماعی از موارد اصلی بودند که از همان ابتدا مقبول طبع آمریکایی‌ها واقع شد. (67)
صرف‌نظر از نقش حائز اهمّیت پیوریتان ها (صهیونیسم مسیحی) در تأسیس ایالات اولیه‌ی آمریکا، که ویلسون نیز در سخنان بالا تلویحاً به آن اشاره کرده است، موج بعدی گسترش تفکّر صهیونیسم مسیحی یا مسیحیت صهیونیسم نیز از اواخر قرن 19م. توسط کشیش معروف انگلیس، جان نلسون داربی مجدّداً مطرح و پس از آن در آمریکا ترویج یافت و این ایام مقارن است با تهیه و تدوین پروتکل‌های 24گانه‌ی صهیونیسم (1897 م.) به ریاست تئودور هرتزل که در پایان منجر به تشکیل کشور اسرائیل فعلی شد.
آخرین مرحله گسترش سلطه فوق‌العاده صهیونیسم بر ارکان حکومتی آمریکا از زمان ریاست جمهوری کلینتون (1992م.) آغاز شده است، تا جایی که روزنامه معروف اسرائیل اذعان می‌کند:
کلینتون از آغاز دوره‌ی ریاست جمهوری خود… آن قدر یهودیان را در پست‌ها و مشاغل کاخ سفید به کار گمارد که از کثرت تعداد آنان، گفته می‌شد که در کاخ سفید واشنگتن، زبان عبری بیش از انگلیسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. که این امر در پایان جناب کلینتون را ملقّب به «بهترین صهیونیست» نیز می‌نماید. (68)
بعد از دوران کلینتون تا به امروز، صهیونیسم مسیحی تحت عنوان محافظه‌کاران جدید یا نئوکان‌ها (69) و به سرپرستی جرج بوش مشغول اعمال سلطه و نفوذ صهیونیسم بر حکومت و ملّت آمریکا و تحمیل دکترین‌های صهیونیستی بر سایر نقاط جهان می‌باشند.
نکته قابل تأمّل درباره سیطره صهیونیسم بر حاکمان و اکثریت مردم آمریکا، این است که:
استراتژی محافظه‌کاران جدید دارای تمام امتیازات مدرنیسم است که از طریق آن می‌توانند به پیروزی سیاسی دست پیدا کنند؛ مانند تحریف حقایق، مهارت در دروغ‌گویی با هدف وارونه جلوه دادن واقعیات و توانایی در ایدئولوژیک جلوه دادن مسائلی که در ماهیت خود فاقد جنبه‌های ایدئولوژیک هستند. (70)
در پایان این مبحث برای نمونه، چند استراتژی صهیونیسم یا به عبارتی مدرنیسم که توسط امپریالیسم یهود و در سطح بین‌الملل دنبال می‌شود، اشاره‌ی کوتاهی به نقل از خاخام الزار ولدمن می‌نماییم:
ما حتماً باید در خاورمیانه و دنیا به برقراری نظم بپردازیم. اگر مسئولیت این کار را بر عهده نگیریم، نه تنها در برابر خودمان، بلکه در برابر کل دنیا گناه‌کار خواهیم بود؛ زیرا چه کسی جز ما قادر به برقراری نظم در جهان است؟ تمام رهبران غربی دارای ضعف‌هایی برای انجام این کار هستند. (71)
و برای این‌که جنگ‌افروزی‌ها و کشتار مردم صبغه‌ای ایدئولوژیک بگیرد، رئیس جمهور آمریکا در مقابل کنگره یهود اعلام می‌کند:
اسرائیل همان دمکراسی ثابت و استوار و بی‌همتایی است که می‌توان به عنوان مکان وقوع آرمگدون (72) به آن تکیه کرد. (73)


منبع مقاله به نقل از سایت راسخون: رکنی، سیدمحمد باقر، (1389)، اخلاق یهودی و تمدن غربی، تهران: هلال، چاپ دوم.


97/10/11::: 10:12 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ شهید تهرانی مقدم : “فقط انسان های ضعیف به اندازه ی امکاناتشان کار میکنند” روحش شاد یادشگرامی راهش پر رهرو
+ خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!‏ شهید دکتر چمران
+ "جبران خلیل جبران" معتقد است : ایمان بدون عشق شما را متعصب، وظیفه بدون عشق شما را بد اخلاق، قدرت بدون عشق شما را خشن، عدالت بدون عشق شما را سخت، و زندگی بدون عشق شما را بیمار می کند.
+ جالب است بدانید: حرفها سه دسته اند : دسته اول : گفتنی ها ، دسته دوم : نوشتنی ها ، و دسته سوم : قورت دادنی و خوردنی ها و دم بر نیاوردنی ها دو تای اول سبک ات می کنند سومی سنگینت
+ بزرگی گفت: اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و ممکن است در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد. شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط
+ آدمها وقتی از هم دور میشوند تفسیر وعلتش اینه که خیلی وقته از خدا دور شدن!!!!! هر چند اگه ازشون بپرسی ممکنه این واقعیت رو تکذیب کنند وهزار بهانه بیارن ولی تو باور نکن..... دلی که با خدا باشد برای مردم میتپد.....
+ درصد کمی از انسانها نود سال زندگی میکنن"" ما بقی یک سال را نودبار تکرار می کنن.......
+ چه تقابل عجیبی است......... به دنیا می آییم ولی به آخرت می رویم.... آری برای رسیدن به آخرت باید از دنیا گذشت.......
+ به بزرگی گفتم: راست گفتی.... دزد به آدمی میزنه که ثروت هنگفتی داره وچه ثروتی بالاتر از ایمان..............
+ بزرگی می گفت: انسانها باید " شرافت" داشته باشند نه" شر" و" آفت"