سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :81
کل بازدید :299183
تعداد کل یاداشته ها : 468
103/1/9
4:56 ع
مبانی و نمادهای مدرنیسم در یهود

مبانی و نمادهای مدرنیسم در یهود

سیر شکل‌گیری تمدن غرب مدرن (قسمت دوم)

مبانی و نمادهای (ویژگی‌های) مدرنیسم در یهود

1- عقل‌گرایی یا اصالت عقل (1)

عقل نوعی ابزار استدلال و محاسبه، جهت رسیدن به اهداف مدرنیته بوده و بیشتر به عنوان عقل معاش یا عقلانیّت ابزاری و نوعی معیار سنجش سود و زیان مادی محسوب می‌شود. (2)
نمادهای مربوط: انکار وحی – شک گرایی – هرمنوتیک (تفسیر به رأی) – بوروکراسی سازمان یافته – قانون‌مداری

2- انسان‌گرایی یا اصالت انسان

این تفکّر از اندیشه فلسفه یونان باستان که انسان مقیاس همه چیز است. نشأت گرفته و در عصر مدرن، فویرباخ آن را با صراحت بیشتری این‌گونه بیان کرده:
برای انسان، خداوند، انسان است؛ (3) یعنی انسان به جای خدا می‌نشیند و حاکم بر سرنوشت خویش است.
نمادهای مربوط: دین گریزی – دشمنی با خدا

3- سودگرایی یا اصالت سود و منفعت (4)

لذّت و الم (رنج)، همان چیزهایی هستند که هر کسی احساس‌شان می‌کند، کلمه‌ی لذّت، لذایذی چون خوردن و آشامیدن را در بر می‌گیرد. (5) همچنین هر عملی که فرد طبیعتاً از آن لذّت می‌برد، خوب و خیر است و الاّ بد و شر است. (6)
نمادهای مربوط: راحت طلبی – انحطاط اخلاقی – تساهل و تسامح (7)

4- فردگرایی یا اصالت فرد (8)

بهترین داور برای قضاوت درباره‌ی تمایلات هر فرد، خود اوست و دیگر نهادها باید از داوری در این امور بپرهیزند. (9)
نمادهای مربوط: اصالت آزادی فردی (10)- نسبی‌گرایی (دینی و اخلاقی) – تکثرگرایی (11)- لیبرال دمکراسی

5- جدا انگاری دین و دنیا یا سکولاریسم

در مجموع به کم‌اهمیت یا بی‌اهمیت کردن دین در عرصه‌ی زندگی اجتماعی و سیاسی مردم اشاره می‌کند. تا جایی که به مرز الحاد و بی‌دینی نیز می‌رسد. اعتقاد دینی و پرستش ذوات ماوراء الطبیعی، بارزترین جلوه‌ی از خود بیگانگی انسان است. (12)
بارزترین مصداق این نگرش، فرضیه‌ی یهودی هولوکاست است:
خدایی که اجازه می‌دهد انسان‌ها را بسوزانند، خدایی که هنگام سوزندان آدمیان سکوت اختیار می‌کند و چهره‌ی خویش نهان می‌کند، شایسته‌ی اعتقاد ورزیدن نیست. شاید پیش از این می‌توانستیم برای درک خود از خدا محدودیتی قائل شویم، امّا اینک آشویتس (کوره‌های آدم‌سوزی یهودیان در جریان هولوکاست) (13) ما را وادار می کند که این درک را مطلقاً منتفی انگاریم.
پس از وقوع شرّی چنین عظیم، اعتقاد و باور به خداوندی خیرخواه و توانا، تا بدان حد غیرعقلانی شد که آدمی مدّعی شد، خداوند مرده است. (14)
ثابت کردن وجود خدا به استناد برهان‌هایی مثل علیّت نیز کاری مهمل است، اگر هر کاری و پدیده‌ای محتاج علّت باشد، وجود خدا نیز نیازمند علّت است و اگر امکان وجود چیزی بدون علّت می‌رود، پس چرا خداوند را بدون علّت قبول کنیم و طبیعت را همان خدا نپنداریم؟ (15)
نمادهای مربوط: دین‌گریزی و الحاد (16) – تفکیک سیاست از دین (حکومت با دین حداقلی) – پوچ‌گرایی (17) – عرفی‌گرایی و تفکر این جهانی (18)

6- سرمایه‌داری (19)

اهمیّت یهودیان دو وجه دارد، از یک سو، آنها بر شکل ظاهری و بیرونی سرمایه‌داری مدرن اثر نهادند و از سوی دیگر، روحیه‌ی درون‌گرایی آن را متجلّی کردند. در وجه اوّل، یهودیان در اعطای جنبه‌های بین‌المللی به روابط اقتصادی، که تا به امروز هم پا بر جا بوده است، نقش بسیار مهمّی داشتند. آنها در خلق حکومت‌های مدرن که چهارچوب سرمایه‌داری است، سهم بزرگی ایفا کردند و آن را به جایگاه امروزی آن رساندند… در وجه دوم نیز اهمیّت یهودیان بسیار زیاد است؛ چون آنها ورای هر عامل دیگری، روحی مدرن در کالبد حیات اقتصادی دمیدند. یهودیان اندیشه‌ی اصلی و اساسی سرمایه‌داری را گرفتند و آن را تا حدّ ممکن بسط دادند. (20)
اصلاحات مذهبی (پروتستانتیسم) بیش از همه، مطلوب طبع طبقه‌ی تازه نفس بورژوا و سوداگرا بود. این طبقه که پس از جنگ‌های صلیبی بر اثر پیدایی و توسعه‌ی تجارت و صنعت پدید آمد، در جریان بسط  قدرت اروپا قوام یافت… و از قیام پروتستان‌ها حمایت کرد. بی‌وجه نبود که سوداگران خواسته‌های خود را در آیین کالون (21) دومین رهبر بزرگ پروتستانتیسم که ماکس وبر جامعه شناس آلمانی وی را بانی ایدئولوژیک سرمایه‌داری می‌داند، یافتند. (22)
نمادهای مربوط: فاصله‌ی شدید طبقاتی – مصرف زدگی

7- علم‌گرایی یا اصالت علوم تجربی (23)

هدف علم، کسب قدرت است. (24)
بر اساس این نظریّه دانش در تضاد با دین و اخلاق قرار گرفت. علمی حسّی و تجربی و بدون ارزش‌های انسانی که هدفی جز تسلّط و فرمان‌روایی بر هرگونه موضوع غیرعلمی و غیرحسّی ندارد. همان علمی که تا مسائل متافیزیکی و حتّی خدا را زیر تیغ جراحی خود لمس نکند، هیچ چیز را باور نمی‌کند.
نمادهای مربوط: پیشرفت تکنولوژی – ماشینی شدن آدم‌ها – علم‌زدگی

8- ماده‌گرایی یا اصالت ماده (25)

آنچه فرد انسان را از جنبه‌ی روانی و جامعه‌ی انسان را از نظر اجتماعی، تجزیه و متلاشی می‌کند و به صورت قطب‌های ناهماهنگ درمی‌آورد، تعلّق اختصاصی اشیا به انسان (مالکیّت) است. (26) بنابراین روح و روان هیچ اصالتی ندارد.
نمادهای مربوط: اثبات‌گرایی (27) – تجربه‌گرایی (28) – عمل‌گرایی (29) – مارکسیم – ماتریالیسم – دیالکتیک.

9- اصالت تکامل تاریخی (30)

هر چه جامعه مدرن‌تر باشد، تکامل‌یافته‌تر و در نتیجه برتر است.
یونانیان باستان نیز، افراد غیریونانی را «بربر» (31) یا وحشی و به دور از تمدّن می‌دانستند. (32) درست شبیه قوم یهود که خود را تافته‌ی جدابافته و قوم برگزیده تلقّی می‌کردند.
نمادهای مربوط: توسعه‌ی فرهنگ استعمار – استثمار و نسل‌کشی جوامع دیگر – ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) – راشیسم – شوونیسم (33) – نازیسم – فاشیسم.

مجموعه‌ی این ویژگی‌ها طی چند قرن، از آغاز دوره‌ی مدرن (ق 14 م.) تاکنون و توأم با فراز و نشیب‌های زیادی و به شیوه‌های مختلفی ادامه داشته است. با شروع رنسانس، چند مرحله خاص در نهادینه شدن و تسریع مدرنیسم، حائز اهمیّت بوده است، از جمله: پروتستانتیسم (ق 16 م.)، که وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته در نگرش دینی مسیحیّت و به دنبال آن جهش اقتصادی ایجاد کرد، پس از آن انقلاب صنعتی انگلستان (ق 17 م.) که در توسعه‌ی سرمایه‌داری، رشد صنعتی و گسترش شهرنشینی خیلی مؤثّر بود و در پایان انقلاب‌ها و تحوّلات سیاسی و اجتماعی دوران روشنگری یا عصر خرد (ق 17 و 18م.) که رواج انواع مکاتب (ایسم ها) حوزه‌های مختلف علوم انسانی در غرب و سپس کل کشورها را در پی داشت.
مقارن همین ایّام، بخش دیگری از تمدن مدرن غرب با عنوان عصر استعمار در حال شکل‌گیری بود. دوره‌ای که چپاول و غارت کشورهای دیگر (غیر غربی) شروع شده و با توجه به پیشرفت اکتشافات جغرافیایی اروپاییان و کشف [!] سرزمین‌های ناشناخته‌ای مانند آمریکا (34)، چهره‌ی سیاسی اروپا تغییر می‌کرد. (35) سومبارت معتقد است:
صرف کشف آمریکا، به نحو خارق‌العاده‌ای با یهودیان ارتباط دارد. چنین به نظر می‌رسد که دنیای جدید به کمک آنها و فقط برای آنها، در افق دید کاشفان قرار گرفت و گویی که کریستف کلمب و دیگران، عملاً مدیران اجرایی یهود بودند تا آنها را به این سرزمین‌های تازه کشف شده برسانند. (36)
به این ترتیب حقایق علمی [اکتشافات دریانوردی] که راه را برای سفر دریایی کریستف کلمب آماده کرد، از سوی یهودیان تأمین شده بود. (37)
بنابراین یهودیان مارانو (یهودیان مسیحی اسپانیا) همان کسانی بودند که طرح کلمب را پذیرفتند و با نقشه و پول از آن حمایت کردند و آنها (یهودان مارانو) اوّلین ساکنان آمریکا بودند. (38)
هنگامی‌که مهاجران اوّلیه‌ی پروتستانی به آبادانی‌های ماساچوست در نیوانگلند [سرزمین جدید] رسیدند، آمریکا را اورشلیم جدید یا کنعان جدید تلقّی و خود را به عبرانی‌های قدیم تشبیه کردند که از ظلم و ستم فرعون؛ یعنی پادشاه انگلستان، جیمز اوّل از مصر (انگلستان) فرار کرده و به دنبال سرزمین موعود جدید راه افتاده بودند. این‌گونه بود که تعقیب و قتل و کشتار سرخپوستان در دنیای جدید توسط مهاجران پروتستان پیوریتان (39) (پرهیزکاران)، دقیقاً به تعقیب و قتل و کشتار کنعانی‌های فلسطینی توسط عبرانی‌های قدیم [یهودیان اصیل] تشبیه شد. (40) بنابراین تصورات و دیدگاه‌های اسرائیلی‌های قدیم، عاملی بود تا استعمارگران پروتستانی به آمریکا مهاجرت کنند. (41) مهاجران پروتستانی پیوریتانی که به عبادت اسرائیل ( صهیون ) ایمان داشتند، معتقد بودند سرنوشت آشکاری که خداوند برای آنها در نظر گرفته، استعمار آمریکا یعنی اسرائیل جدید است و چون آنها ایمان داشتند که با دومین ظهور حضرت مسیح (ع)، جهان به پایان خود می‌رسد، بنابراین می‌بایست یهودیان پراکنده شده در سراسر جهان را در فلسطین (اسرائیل قدیم) گردآورده و آن آخرین گام قبل از ظهور مسیح است. (42) بنابراین با توضیحات فوق مشخص شد که اساس تشکیل آمریکا با اسرائیل جدید، نوعی رسالت دینی بوده که متدینین!! موظف بوده‌اند به قیمت تلف شدن جان بیش از 60 هزار برده‌ی سیاه‌پوست (43) در مسیر انتقال به اسرائیل جدید و همچنین قتل‌عام وحشیانه‌ی 95 میلیون نفر از بومیان اولیه‌ی آمریکا در کمتر از یک قرن، فضا را جهت اسکان قوم برگزیده خداوند ! مهیّا کنند. (44)
پس می‌توان گفت: وقتی مسیحیان یهودی یا یهودیان مسیحی و به عبارت بهتر، یهودیان، در پایه‌گذاری آمریکا، حق آب و گل داشته و دارند، جای تعجب نیست که بدانیم تمامی رؤسای جمهوری آمریکا از جرج واشنگتن (اوّلین رئیس جمهور آمریکا) تا کنون به جز کندی که کاتولیک بوده و به قتل رسیده، عضو لژهای فراماسونری بوده‌اند. (45)
البتّه نه تنها رؤسای جمهور آمریکا بلکه تمام رهبران انقلاب فرانسه (1789 م.)، انقلابی که از مهم‌ترین حوادث سیاسی اجتماعی عصر روشنگری است، نیز فراماسون بوده‌اند. (46) با نگاهی به مبانی این مکتب متوجّه می‌شویم که اعتقاد به یهودی‌گری، (47) صهیونیسم، لامذهب بودن، جهان وطنی و…، از ارکان اصلی فراماسونری است. (48) برخی اهداف فراماسونری نیز از این قبیل برشمرده شده:
تأسیس دولت‌ها و ملت‌ها بر پایه‌ی انکار خدا، شیطان خطاب کردن حضرت عیسی، دشمنی با ادیان، نه تنها غلبه بر متدینین بلکه نابودی آنها، ترویج شهوت‌رانی، فروپاشی تشکیلات خانواده و… (49)
هرچند یکی از متخصصان تاریخ یهود معتقد است:
همه‌ی جنبش‌های جدید در یهودیّت، مستقیم یا غیرمستقیم از عصر روشنگری نشأت گرفته و انقلاب کبیر فرانسه و نهایتاً اعلامیه‌ی حقوق بشر موانع و محدودیت‌های یهودیان را مرتفع ساخته است. (50)
امّا این سخنان با اظهارات رسمی یهودیان در پروتکل‌های صهیونیسم (51) مغایرت دارد. آنجا که می‌گویند:
انقلاب فرانسه را که ما صفت «کبیر» روی آن گذاشتیم، به خاطر بیاورید. اسرار تدارک و سازمان‌دهی آن برای ما کاملاً روشن است؛ زیرا این انقلاب ساخته‌ی دست ماست. ما از همان انقلاب فرانسه پیوسته ملّت‌ها را رهبری می‌کنیم… (52)
در بخشی از پروتکل اوّل صهیونیسم نیز آمده است:
دوران حاکمیت دین سپری شده و زمان حاکمیت پول و سرمایه فرا رسیده است. آزادی، دمکراسی، لیبرالیسم میکروب‌هایی هستند که ما در حالی که خود پرچمدار آنها هستیم، باید بتوانیم از این ویروس‌ها برای اضمحلال ملّت‌ها وحکومت‌ها استفاده کنیم. (53) ما برای حفظ سیطره‌ی خود بر جهان می‌بایست اشخاصی را از میان ملّت‌ها با دقّت و به صورت حساب شده انتخاب کنیم و آنها آمادگی کامل برای خدمت داوطلبانه به ما داشته باشند… این اشخاص زیر نظر افراد دانشمند و نابغه و متخصّص و با تجربه، به عنوان مشاور پشت پرده، کار خواهند کرد. این اشخاص از کودکی به گونه‌ای خاص تربیت می‌شوند. (54)
دقّت کنید که ما چگونه موفّق شدیم داروینیسم، مارکسیسم و نیچه‌ایسم را پر و بال بدهیم.
یهودیان باید به سادگی به اهمیّت نقش ویرانگر نظریه‌های بالا روی ذهن و اندیشه‌ی غیریهود پی ببرند. (55)
با ادّعای حقوق بشر و عشق به نجات کارگر بینوا از بدبختی و مصیبت وارد صحنه می‌شویم و از او می‌خواهیم تا به صفوف ارتش ما که زیر لوای سوسیالیسم، آنارشیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، اومانیسم می‌جنگد، بپیوندد. (56)
بنابراین نباید از منشأ یهودی تشکیل سازمان ملل و تدوین حقوق بشر برای تأمین صلح! و همکاری بین‌المللی! بر اساس پیش‌گویی اشعیای نبی! و وجود علائم و سمبل‌های یهود و فراماسونری در پرچم، ساختمان‌ها و نهادهای زیر مجموعه‌ی سازمان ملل، متعجّب باشیم. (57) حتّی زمین محلّ احداث سازمان ملل نیز از طرف سرمایه‌دار معروف و یهودی الاصل آمریکایی راکفلر اهدا شده است. (58)
سران صهیونیسم، حتی کسانی را که به محافل فراماسونری ملحق می‌شوند، افراد کودن، حقیر و مغروری می‌پندارند که متوجّه بازیچه قرار گرفتن خود نیستند. آنها گوییم (غیریهودیان) را مانند گوسفندان کلّه پوکی می‌پندارند که بر اسب‌های چوبی سوارشان کرده‌اند و ایده‌ی جمع‌گرایی را سر می‌دهند (59) و در پروتکل یازدهم صراحتاً می‌گویند:
غیریهودیان گلّه‌ی گوسفندانند و ما گرگ‌های این گلّه هستیم و شما می‌دانید که وقتی گرگ به گلّه می‌زند، چه اتّفاقی می‌افتد. (60)
سران یهود با حربه‌ی ثروت و قدرت از شروط حمایت خود در رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری فرانسه، گنجاندن درس تاریخ قوم یهود در برنامه‌ی تعلیم و تربیت فرانسه تعیین می‌کنند (61) و در انگلیس سایه‌ی سنگین خود را بر مراکز اصلی اطلاع‌رسانی و صنعت، نمایش می‌دهند (62) و دولت‌مردان آمریکا را مانند نیکسون، ذلیلانه به مدیحه‌سرایی خود وادار می‌کنند:
تعهد ما در قبال حمایت اسرائیل تعهدی ریشه‌دار است… تعهدی است که هیچ رئیس جمهوری آن را در گذشته زیر پا نگذاشته و هر رئیس جمهوری در آینده، از روی ایمان آن را محترم خواهد شمرد. (63)
و دیگر رئیس جمهور آمریکا، کارتر اعلام می‌کند:
بقای اسرائیل داخل در چارچوب سیاست نیست بلکه یک وظیفه‌ی اخلاقی است. (64) بنابراین کاملاً منطقی است که ویلسون از رؤسای جمهور سابق آمریکا نیز بگوید:
روح و جوهر قانون اساسی ما متأثّر از یهود بوده… و بالاترین نفوذ را در قانون اساسی ما داشته است، بلکه فرهنگ یهود در متن خود گوهر ناب دمکراسی را پرورش داده است. (65)
و این همه در حالی است که در مقابل 86% مسیحی، یهودیان تنها 2% از جمعیت آمریکا را به خود اختصاص داده‌اند. امّا با این وجود سلطه‌ای عجیب بر مراکز سیاسی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حکومت و حتی مردم آمریکا داشته و دارند. (66) تا جایی که یکی از نویسندگان یهودی می‌گوید:
در آمریکا آنتی سمیتیسم (ضدیهودی‌گری) معنا ندارد، به جای یهودیان، نفرت از کاتولیک‌ها را می‌توان دید. حتی در موضع‌گیری‌های شخصی افراد، «یهود دوستی» به خوبی قابل مشاهده است. خصایص یهودیان مثل تلاش، حرص، فعّالیت‌های اجتماعی، مکر و حیله اجتماعی از موارد اصلی بودند که از همان ابتدا مقبول طبع آمریکایی‌ها واقع شد. (67)
صرف‌نظر از نقش حائز اهمّیت پیوریتان ها (صهیونیسم مسیحی) در تأسیس ایالات اولیه‌ی آمریکا، که ویلسون نیز در سخنان بالا تلویحاً به آن اشاره کرده است، موج بعدی گسترش تفکّر صهیونیسم مسیحی یا مسیحیت صهیونیسم نیز از اواخر قرن 19م. توسط کشیش معروف انگلیس، جان نلسون داربی مجدّداً مطرح و پس از آن در آمریکا ترویج یافت و این ایام مقارن است با تهیه و تدوین پروتکل‌های 24گانه‌ی صهیونیسم (1897 م.) به ریاست تئودور هرتزل که در پایان منجر به تشکیل کشور اسرائیل فعلی شد.
آخرین مرحله گسترش سلطه فوق‌العاده صهیونیسم بر ارکان حکومتی آمریکا از زمان ریاست جمهوری کلینتون (1992م.) آغاز شده است، تا جایی که روزنامه معروف اسرائیل اذعان می‌کند:
کلینتون از آغاز دوره‌ی ریاست جمهوری خود… آن قدر یهودیان را در پست‌ها و مشاغل کاخ سفید به کار گمارد که از کثرت تعداد آنان، گفته می‌شد که در کاخ سفید واشنگتن، زبان عبری بیش از انگلیسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. که این امر در پایان جناب کلینتون را ملقّب به «بهترین صهیونیست» نیز می‌نماید. (68)
بعد از دوران کلینتون تا به امروز، صهیونیسم مسیحی تحت عنوان محافظه‌کاران جدید یا نئوکان‌ها (69) و به سرپرستی جرج بوش مشغول اعمال سلطه و نفوذ صهیونیسم بر حکومت و ملّت آمریکا و تحمیل دکترین‌های صهیونیستی بر سایر نقاط جهان می‌باشند.
نکته قابل تأمّل درباره سیطره صهیونیسم بر حاکمان و اکثریت مردم آمریکا، این است که:
استراتژی محافظه‌کاران جدید دارای تمام امتیازات مدرنیسم است که از طریق آن می‌توانند به پیروزی سیاسی دست پیدا کنند؛ مانند تحریف حقایق، مهارت در دروغ‌گویی با هدف وارونه جلوه دادن واقعیات و توانایی در ایدئولوژیک جلوه دادن مسائلی که در ماهیت خود فاقد جنبه‌های ایدئولوژیک هستند. (70)
در پایان این مبحث برای نمونه، چند استراتژی صهیونیسم یا به عبارتی مدرنیسم که توسط امپریالیسم یهود و در سطح بین‌الملل دنبال می‌شود، اشاره‌ی کوتاهی به نقل از خاخام الزار ولدمن می‌نماییم:
ما حتماً باید در خاورمیانه و دنیا به برقراری نظم بپردازیم. اگر مسئولیت این کار را بر عهده نگیریم، نه تنها در برابر خودمان، بلکه در برابر کل دنیا گناه‌کار خواهیم بود؛ زیرا چه کسی جز ما قادر به برقراری نظم در جهان است؟ تمام رهبران غربی دارای ضعف‌هایی برای انجام این کار هستند. (71)
و برای این‌که جنگ‌افروزی‌ها و کشتار مردم صبغه‌ای ایدئولوژیک بگیرد، رئیس جمهور آمریکا در مقابل کنگره یهود اعلام می‌کند:
اسرائیل همان دمکراسی ثابت و استوار و بی‌همتایی است که می‌توان به عنوان مکان وقوع آرمگدون (72) به آن تکیه کرد. (73)


منبع مقاله به نقل از سایت راسخون: رکنی، سیدمحمد باقر، (1389)، اخلاق یهودی و تمدن غربی، تهران: هلال، چاپ دوم.


97/10/11::: 10:12 ص
نظر()
  
  

تطبیق برخی ویژگی‌های یهود و مدرنیسم

شاید یکی از موجزترین تعاریف راجع به جامعه‌ی مدرن را «دایرة المعارف بریتانیکا» بیان کرده باشد که:
مدرن شدن، فرآیندی فردی شدن، متفاوت شدن، تخصّصی شدن و مجزّا شدن است. فرآیندی که در آن ساختارهای یک جامعه، بیشتر بر منافع و ماهیت فرد بنا شده است. (1)
با اندکی دقت در مبانی و نمادهای مدرنیسم متوجه می‌شویم که عباراتی از قبیل: پیشرفت، ترقی، علم‌گرایی، کهنه و بد بودن دین و سنت، خوب و مطلق بودن علم و عقل، فردگرایی، اصالت سود، سکولاریسم، لیبرالیسم و ده‌ها ایسم دیگر، دقیقاً برای رسیدن به منافع مادی انسان‌هایی بوده که از یک طرف به دنبال ارضای نفس خود بوده‌اند و از طرف دیگر نیز نهادهای فکری، دینی، سیاسی و اجتماعی توان پاسخ‌گویی به نیازهای معقول دنیوی و آخرتی این انسان غربی قرون وسطایی را نداشته‌اند.
به نظر می‌رسد هسته‌ی اصلی فرهنگ و تمدن مدرن، تبلور منیّت انسانی یا به عبارتی همان نفس‌پرستی است؛ یعنی انسان به مرحله‌ای می‌رسد که احساس می‌کند بدون اتّکا به خالق جهان، قادر است خودش، جهان خود را تغییر دهد و حاکم بر سرنوشت خویش باشد. انسان مدرن خود را خدایی دیگر در کنار آفریدگار جهان می‌داند و این طرز تفکر، اوج خداستیزی و مخالفت با فرامین آسمانی و ادیان الهی است و از آنجا که نفس انسان سیری ناپذیر است، برای رسیدن به تمامی امیال و آرزوهای زیاده خواهانه‌اش، از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد.
اصل دنیاطلبی و دین‌ستیزی چندان ارتباطی به یهودیت و مسیحیت ندارد و قدمت آن به قبل از ظهور این ادیان نیز می‌رسد، اما نکته‌ی در خور توجه این است که به دلیل ویژگی‌های رفتاری خاصّ یهود از جمله دین‌ستیزی و تدلیس و تزویر (کتمان حقایق، تحریف‌گری، دروغ‌پردازی و…) این منیّت‌خواهی و نفس‌پرستی و خصومت علنی با دستورات الهی، حتی در زمان خود انبیای بنی‌اسرائیل با شکل جعلی و غیرحقیقی، به صورت اصول و متون دینی در آمده است. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت اساسی‌ترین اقدام یهود این بوده که یک لعاب و صبغه‌ی دینی به امور ضد دینی داده است.
بنابراین همه‌ی مظاهر نفس‌پرستی و مخالفت با خدا وانبیا به صورت امری الهی و رسالتی دینی جلوه‌گر شده و این مهم میسّر نبوده، مگر با تلاش دامنه‌دار و درازمدت قوم یهود، از همان آغاز تاکنون.
در همه‌ی این دوران ردّ پای یهودیت غیرتوحیدی را آشکار و نیمه آشکار در موارد زیر می‌توانیم ببینیم:

– در تأثیرپذیری معنادار یهودیت از فرهنگ شرک آلود یونان باستان؛
– در انحراف مسیحیت از تعالیم حضرت عیسی (ع) و بنیان تفکر مسیحیت یهودی یا به عبارتی مسیحیت صهیونیستی؛
– در ناکارآمدی تعالیم منسوخ کلیسای کاتولیک قرون وسطا؛
– در تحریف‌گری مجدد مارتین لوتر نیمه یهودی در رنسانس (عصر مدرن)؛
– در ظهور مکاتب وایسم‌های متنوع ناشی از دوره‌ی روشنگری؛
– در تدوین پروتکل‌های صهیونیسم؛
– در سیاست‌ها و استراتژی‌های دنیای فوق مدرن کنونی.

حدود یک قرن پیش هنری فورد بنیان‌گذار شرکت اتومبیل‌سازی فورد آمریکا اعلام کرد:
تنها نکته‌ای که علاقه‌مندم درباره‌ی پروتکل‌ها بگویم این است که آنها با آنچه در حال وقوع است، تطبیق می‌کنند… و با شرایط جهانی منطبق بوده‌اند. (2)
(از دیدگاه برخی از متفکران آن زمان آمریکا و دنیای غرب هنوز وارد مرحله‌ی پست مدرن نشده بودند.) مقارن همان ایام یکی از رهبران صهیونیسم جهانی نیز اعلام می‌کند:
هیچ آمریکایی نباید فکر کند، میان صهیونیسم و وطن‌دوستی آمریکایی مغایرتی وجود دارد. بین تعلق به آمریکا و تعلق به یهودیت هیچ‌گونه تفاوتی نیست. اصولاً روح یهودی، همان مدرنیسم است که تماماً آمریکایی است… پیش از آن‌که آمریکایی خوبی باشیم، می‌بایست صهیونیست خوبی باشیم. (3)
به رغم استراتژی محافظه‌کاران حاکم و مبانی و شرایط مدرنیسم بر کاخ سفید و سایر دولت‌های غربی و به رغم اظهارات و سعی مقرون به تحقق سیاست و خط مشی هم آنان بر تجارت جهانی و دهکده‌ی جهانی و حتی زمینه‌سازی برای ایجاد نظم نوین جهانی، به نظر می‌رسد که مدرنیسم و جهان فراصنعتی غربی، هنوز دین کامل خود را به اشرار یهود اداء ننموده است؛ زیرا این جماعت میان خود تا بسط تمامی مظاهر جهانی‌سازی و تأسیس حکومت جهانی فاصله‌ای مشاهده می‌کنند که امید می‌ورزند به مدد جهان مدرن و فراصنعتی این فاصله جبران شود.
هرچند برخی یهودیان معتقدند که:
اسرائیل سگ نگهبان منافع آمریکاست، (4) یا مثلاً کیسینجر جهانی‌شدن را معادل سلطه‌گری آمریکا می‌داند، (5)
امّا به نظر می‌رسد این ایده‌ها بیشتر به نوعی خوش‌بینی یا گزافه‌گویی شبیه است تا حقیقت. با توجه به نفوذ و سلطه‌ی عجیب صهیونیسم در تار و پود دولت و ملت آمریکا، مجالی برای عرض اندام دولت‌مردان آمریکایی یا دیگر کشورهای به اصطلاح مدرن باقی نمانده است. به عکس ما معتقدیم که آمریکا ظاهراً به عنوان ابرقدرت و نماد بارز دنیای مدرن و فوق صنعتی به جهانیان معرفی شده و گردانندگان اصلی، همان دست‌های قدرتمند و پر نفوذ صهیونیسم است که جهت رسیدن به ایده‌های انجام رسالت‌های دینی!! خود، افکار عمومی را به صورت موقت، مشغول جاذبه‌های دل‌فریب تمدن غربی (آمریکایی) کرده‌اند.
بنابراین شاید اگر بگوییم آمریکا، سگ نگهبان منافع اسرائیل است، به واقعیت نزدیک‌تر باشد. شایان ذکر است که اگر برای تبیین مصادیق مدرنیسم و نفوذ صهیونیسم، بیشتر سخن از آمریکا به میان آمد، به دلیل آن است که از همان ابتدا یهودیان، آمریکا را اسرائیل جدید تلقی کردند و بنیان گسترش مدرنیزاسیون صنعتی، کشاورزی، تجارت و سرمایه‌داری در آمریکا را بنا نهادند، بنابراین پس از فراز و نشیب‌های متعدد و در پایان پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل کشور اسرائیل فعلی، سران صهیونیسم تمام تلاش و نفوذ خود را بر آمریکا متمرکز کردند. آنها معتقدند:
رئیس جمهوران آمریکا هستند که از طرف خداوند رسالت جهانی شدن دین یهود و رسیدن به ارض موعود و زمینه‌سازی ظهور منجی را بر عهده دارند. به عبارت دیگر یهودیان جهت تأمین منافع خود، شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا را مناسب‌تر از سایر کشورهای غربی، تشخیص داده‌اند.
در هرصورت با تأمّل و تدقیق نظر در ویژگی‌های قوم یهود و مؤلفه‌های مدرنیسم، اشتراک نظرهای قابل توجهی در آنها به چشم می‌خورد. از این میان برخی ویژگی‌ها عیناً با یکدیگر منطبق بوده و برخی دیگر به صورت غیرمستقیم با یکدیگر مرتبطند که در جدول ذیل به آن اشاره شده است.

جدول: تطبیق تامّ یا نسبی برخی ویژگی‌های یهود (صهیونیسم) و مدرنیسم

یهودیت و مدرنیسم

در یک جمع‌بندی نهایی، شاید بتوان مدرنیسم را ترجمانی از یهودیت تحریف شده دانست، هرچند در این نوشتار سعی نشده است که بر اساس تئوری توطئه (6) همه‌ی مشکلات و مصائب دنیای مدرن ناشی از تفکرات صهیونیسم قلمداد شود، اما ساده‌انگاری است که نقش مؤثر یهودیت تحریف شده در روند تحولات مدرنیسم، نادیده گرفته شود؛ همچنین اگر اشاره‌ی خاصی به مسیحیت نمی‌کنیم، به این علت است که ما مسیحیت امروزی – به ویژه پروتستانتیسم – را ادامه‌ی همان یهودیت غیرتوحیدی تلقی می‌کنیم. شاید در ظاهر اختلاف نظرهای فلسفی و کلامی بین مسیحیت و یهودیت وجود داشته باشد، اما آنچه در این نوشتار مدّ نظر بوده، این است که هم یهودیت و هم مسیحیت دستخوش تغییر و تحریف بوده و از مسیر الهی خویش، منحرف شده‌اند. بنابراین ما نمی‌گوییم که مسیحیت و مسیحیان (غیریهود) هیچ نقشی در توسعه و بسط مدرنیسم نداشته‌اند، بلکه معتقدیم در انحراف از آموزه‌های دینی و حتی برخی مظاهر مثبت مدرنیسم مانند نشر دانش و فنون، نقش یهود تحریف‌گر و بدعت‌آفرین حائز اهمیت ویژه‌ای بوده است.

پی‌نوشت‌ها:
1- دیوتیاک، ریچارد، دردریان، جیمز، «نظریه‌ی انتقادی، پست مدرنیسم و نظریه‌ی هنجاری در روابط بین‌الملل»، حسین سلیمی، نشر گام نو، تهران، 1380، ص 17.
2- مارسدن، ویکتورامیل، «پروتکل‌های رهبران یهود برای تسخیر جهان»، بهرام محسن‌پور، کتاب صبح، تهران، 1382، ص 11.
3- اکتار، عدنان، «تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا» نصیر صاحب خلق، نشر هلال، تهران، 1385، ص 59.
4- کریمیان، احمد، «یهود و صهیونیسم»، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1384، ص 719.
5- سوئیزی، پل (و دیگران)، «جهانی شدن با کدام هدف؟»، ناصر زرافشان، نشر «آگاه»، تهران، 1381، ص 64.
6- Conspiracy Theory.
منبع مقاله به نقل از سایت راسخون: رکنی، سیدمحمدباقر، (1389)، اخلاق یهودی و تمدن غربی، تهران: هلال، چاپ دوم.


  
  
نفرت از یهود

نفرت جهانی از یهود

در سال 1649 اولیور کرامول حمایت مجلس انگلستان را برای اعدام چارلز اول به اتهام خیانت به کشور کسب می‌نماید.

پس از آن کرامول به یهودیان اجازه می‌دهد تا بار دیگر وارد انگلستان شوند. این عمل در واقع فرمان اخراج همیشگی یهودیان از انگلستان را که در سال 1290 توسط ادوارد اول صادر شده بود -و شرط کرده بود که هر یهودی که بعد از اول نوامبر 1290 در کشور باقی بماند اعدام خواهد شد- لغو می‌کرد.

ادوارد اول و فرمان اخراج یهودیان

در واقع انگلستان اولین کشوری نبود که یهودیان را از قلمرو خود اخراج می‌کرد. در ادامه فهرست ناقصی از تمام مناطقی آمده است که یهودیان در طی یک هزار سال گذشته، گاهی اوقات یا به دفعات از آن‌جا اخراج شده‌اند:

 

لیتوانی، 1945 فرانسه، 1306 جنوا، 1515
قلمرو پاپ، 1569 باواریای علیا، 1442 مسکو، 1891
فرانسه، 1182 نورنبرک، 1498 بلژیک، 1370
کولونی، 1424 اسلواکی، 1744 ماینتس، 1483
پرتغال، 1496 فرانسه، 1322 ناپل، 1533
مجارستان، 1582 هلند، 1444 اسلواکی، 1380
باواریای علیا، 1276 براندنبورک، 1510 ورشو، 1483
ماینتس، 1438 موراویا، 1744 ایتالیا، 1540
ناپل، 1496 ساکسونی، 1349 فرانسه، 1394
هامبورگ، 1649 براندنبورک، 1446 اسپانیا، 1492
انگلستان، 1290 پروس، 1510 ناپل، 1541
آوکسبورک، 1438 بوهمیا، 1744 اتریش، 1420
ناوار، 1498 مجارستان، 1360 ایتالیا، 1492
وین، 1669 ماینتس، 1462 پراگ، 1541

 

برنارد لازار (1) نویسنده‌ی مشهور یهودی در کتاب خود با عنوان «احساسات یهودستیزی در تاریخ و علل آن» که در سال 1894 به چاپ رسید، در خصوص اخراج یهودیان از قلمروهای مختلف این مطالب را بیان می‌دارد:

«اگر این خصومت یا حتا نفرت تنها در یک دوره‌ای خاص و یا در یک کشور نسبت به یهودیان ابراز می‌شد، روشن کردن علل محدود این بیزاری کاری بس آسان می‌بود؛ اما برعکس این جماعت در هر جامعه‌ای که اقدام به تشکیل اجتماع دادند، مورد نفرت واقع شدند؛ بنابراین از آن جایی که دشمنان یهودیان از نژادهای مختلف بودند، از آن جایی که آنان در کشورهایی بسیار دور از یکدیگر سکونت داشتند، از آن جایی که قوانین مختلفی بر آنان حکم فرما بوده و تحت نفوذ اصول متضادی بوده‌اند، از آن جایی که نه اخلاق مشابهی داشتند و نه رسم و رسوم یکسانی، از آن جایی که الهام‌بخش آنان گرایشات ناهمانندی بود که قدرت قضاوت همسان را از آنان سلب می‌کرد، علت اصلی احساسات ضدیهودی، همواره از وجود خود قوم اسرائیل نشأت گرفته شده است و نه آنانی که بر ضد این قوم به مبارزه پرداخته‌اند.»

برنارد لازار

پروفسور جسی اچ. هولمز (2) در کتاب خود تحت عنوان «یهودیان امریکایی»، احساسات مشابهی را بیان می‌دارد:

«بعید به نظر می‌رسد خصومت در قبال یهودیان در جای‌جای نقاطی از این جهان که یهودیان و غیریهودیان با هم معاشرت دارند، تنها یک پیش آمده بوده باشد. از آن جایی که یهودیان جزو مشترک این وضعیت به حساب می‌آیند، در ظاهر این‌گونه به نظر می‌رسد که دلیل این مسئله از خود آنان نشأت می‌گیرد تا گروه‌های بسیار مختلفی که چنان احساس بیزاری را نسبت به آنان ابزار می‌دارند.»

جسی اچ. هولمزجسی اچ. هولمز

پی‌نوشت‌ها:
1. Bernard Lazare
2. Jesse H. Holmes
منبع: اندرو کارینگتن هیچکاک ، صهیونیسم در مسیر سلطه ، برگردان: محمدیاسر فرحزادی ، تهران: نشر ساقی.


  
  

صفات یهودیان از نگاه ویلیام جویس

در سال 1940 ویلیام جویس (William Joyce 1906 – 1946) که در تبعید خودخواسته در آلمان زندگی می‌کرد، کتاب خود با عنوان «دوره‌ی افول در انگلستان» را منتشر کرد. او در این کتاب در خصوص صفات یهودیان می‌نویسد:

«ماده‌گرایی سفت و سخت، استعداد برای تظاهر به عرفان، بی‌احترامی فوق‌العاده نسبت به دیگر نژادها، بی‌اعتنایی کامل به حقوق دیگر افراد، زیرکی در تقلید و سرهم‌بندی، تنفر از کارهای کم سود، انرژی بسیار زیاد در پول‌سازی، تنفر از هرگونه ملی‌گرایی البته غیر از ابراز این حس در خود، وفاداری فوق‌العاده نسبت به خانواده و هم مسلکان خود، اعتقادی راسخ به توانایی در فاسد کردن غیریهودیان، توانایی برجسته در توطئه‌چینی و ناتوانی غیرقابل قبول در همگام شدن با تفکرات عمیق یا آرمان‌گرایی متعالی، از جمله خصوصیات اصلی نژاد یهود است.

در مورد تمام این ویژگی‌ها می‌توان کتاب‌هایی به رشته تحریر درآورد، اما ذکر برآیند این نیروها صرفاً در گرایشات ذیل و به طور خلاصه می‌آید:

1. ناتوانی از اجتناب تشکیل دولت در دولت.

2. ناتوانی کامل در درک این موضوع که میزبانان غیریهودی‌شان دارای حقوق برابر با آنان باشند.

3. تخصص از پیش تعیین شده در تمام فرآیندهایی که سود کلانی را به ارمغان می‌آورند؛ از این رو در نظام سرمایه‌داری تقریباً دل‌مشغولی خاصی به سرمایه‌گذاری، توزیع و تبادل وجود دارد که متمایز از صنعت تولیدی است. فعالیت حرفه‌ای در جهت سود و پیشرفت اجتماعی به عهده گرفته می‌شود.

4. گرایش طبیعی به بهره‌برداری از پیشرفت اجتماعی و اقتصادی با هدف در دست گرفتن قدرت اقتصادی.

5. نگرانی نامعقول از ملی‌گرایی، به عنوان عاملی که توجهات را به سمت ماهیت نژادی آن‌ها جلب کرده، فعالیت آنان را برملا می‌سازد.

6. تحقیر عمدی معیارهای فرهنگی در سرزمینی که در آن اقامت گزیده‌اند.

…به‌نظر می‌رسد که این برآیندها در هر سرزمینی که یهودیان در آن سکنا می‌گزینند؛ بروز پیدا می‌کند.»

منبع: کتاب صهیونیسم در مسیر سلطه ، نوشته: اندرو کارینگتن هیچکاک ، برگردان: محمدیاسر فرحزادی ، تهران: نشر ساقی ، ص124و125


  
  

 

کتاب مقدس و کودک‌کُشی

الگوگیری رژیم صهیونیستی از کتاب مقدس برای کودک‌کُشی

کودک‌کُشی در آموزه‌های تحریف‌شده‌ی عهد عتیق

کارنامه سیاه رژیم غاصب صهیونیستی مملو از نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت خصوصاً کودکان بوده که زنده سوزاندن نوزاد هجده ماهه یکی از موارد دردناک ‌آن است و جالب آن‌که از این نوع جنایت‌ها در کتاب مقدس نیز به تعداد زیاد یافت می‌شود.

این‌که این رژیم جعلی با نام کودک کش مشهور شده، معنا و مفهومی دور از واقعیت آن ندارد؛ چرا که رژیم غاصب صهیونیستی از ابتدای تاسیس تاکنون، کودکان بی‌شماری را به شهادت رسانده و حتی عده‌ای در حالت حمل، از بین رفته و مجال به دنیا آمدن را پیدا نکرده‌اند.

زنده سوزاندان نوزاد هجده ماهه، مهر ننگینی بر پیشانی مدعیان دروغین حقوق بشر بوده که در مقابل آن هیچ‌گونه موضع‌گیری نکرده و اصولاً کاری به جنایت‌های صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی ندارند.

اما جنایت علیه کودکان در کتاب مقدس – که عهد عتیق آن مورد پذیرش یهودیان و مسیحیان است – هم انسان را به فکر فرو می‌برد که اگر این کتاب، آسمانی بوده پس این همه کشتار و جنایت بدون دلیل مخصوصاً علیه کودکان چه مفهومی دارد؟

در این مختصر جملاتی از عهد عتیق کتاب مقدس که حاوی جنایت و خشونت برضد کودکان است، آورده می‌شود:

سفر تثنیه

باب بیست، جمله چهارده:

لیکن‌ زنان‌ و اطفال‌ و بهایم‌ و آنچه‌ در شهر باشد، یعنی‌ تمامی‌ غنیمتش‌ را برای‌ خود به‌ تاراج‌ ببر، و غنایم‌ دشمنان‌ خود را که‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو دهد، بخور.

باب دو، جمله سی و چهار:

و تمامی‌ شهرهای‌ او را در آن‌وقت‌ گرفته‌، مردان‌ و زنان‌ و اطفال‌ هر شهر را هلاک‌ کردیم‌ که‌ یکی‌ را باقی‌نگذاشتیم‌.

باب سه، جمله شش:

و آنها را بالکلّ هلاک‌ کردیم‌، چنانکه‌ با سیحون‌، ملک‌ حَشبون‌ کرده‌ بودیم‌؛ هر شهر را با مردان‌ و زنان‌ و اطفال‌ هلاک‌ ساختیم‌.

سفر اعداد

باب سی و یک، جمله هفده:

پس‌ الان هر ذکوری‌ از اطفال‌ را بکشید، و هر زنی‌ را که‌ مرد را شناخته‌، با او هم‌بستر شده‌ باشد، بکشید.

کتاب ارمیا

باب پنجاه و یک، جمله بیست و دو:

و از تو مرد و زن‌ را خرد خواهم‌ ساخت‌ و از تو پیر و طفل‌ را خرد خواهم‌ ساخت‌ و از تو جوان‌ و دوشیزه‌ را خرد خواهم‌ ساخت.‌

باب چهل و چهار، جمله هفت:

پس‌ حال‌ یهوه‌ خدای‌ صبایوت‌ خدای‌ اسرائیل‌ چنین‌ می‌گوید: شما چرا این‌ شرارت‌ عظیم‌ را بر جان‌ خود وارد می‌آورید تا خویشتن‌ را از مرد و زن‌ و طفل‌ و شیرخواره‌ از میان‌ یهودا منقطع‌ سازید و از برای‌ خود بقیه‌ای‌ نگذارید؟

باب چهل و یک، جمله شانزده:

و یوحانان‌ بن‌ قاریح‌ با همه‌ سرداران‌ لشکر که‌ همراهش‌ بودند، تمامی‌ بقیه‌ قومی‌ را که‌ از دست‌ اسماعیل‌ بن‌ نَتَنْیا از مصفه‌ بعد از کشته‌ شدن‌ جدلیا ابن‌ اخیقام‌ خلاصی‌ داده‌ بود بگرفت‌، یعنی‌ مردان‌ دلیر جنگی‌ و زنان‌ و اطفال‌ و خواجه‌ سرایان‌ را که‌ ایشان‌ را در جبعون‌ خلاصی‌ داده‌ بود.

باب شش، جمله یازده:

و من‌ از حدّت‌ خشم‌ خداوند پُر شده‌ام‌ و از خودداری‌ خسته‌ گردیده‌ام‌ پس‌ آن‌ را در کوچه‌ها بر اطفال‌ و بر مجلس‌ جوانان‌ با هم‌ بریز. زیرا که‌ شوهر و زن‌ هر دو گرفتار خواهند شد و شیخ‌ با دیرینه‌ روز.

باب نه، جمله بیست و یک:

زیرا موت‌ به‌ پنجره‌های‌ ما برآمده‌، به‌ قصرهای‌ ما داخل‌ شده‌ است‌ تا اطفال‌ را از بیرون‌ و جوانان‌ را از چهارسوها منقطع‌ سازد.

کتاب امثال

باب بیست و دو، جمله پانزده:

حماقت‌ در دل‌ طفل‌ بسته‌ شده‌ است‌، اما چوب‌ تأدیب‌ آن‌ را از او دور خواهد کرد.

باب بیست و سه، جمله سیزده:

از طفل‌ خود تأدیب‌ را باز مدار که‌ اگر او را با چوب‌ بزنی‌ نخواهد مرد.

کتاب استر

باب سه، جمله سیزده:

و مکتوبات‌ به‌ دست‌ چاپاران‌ به‌ همه‌ ولایت‌های‌ پادشاه‌ فرستاده‌ شد تا همه‌ یهودیان‌ را از جوان‌ و پیر و طفل‌ و زن‌ در یک‌ روز، یعنی‌ سیزدهم‌ ماه‌ دوازدهم‌ که‌ ماه‌ آذار باشد، هلاک‌ کنند و بکُشند و تلف‌ سازند و اموال‌ ایشان‌ را غارت‌ کنند.

باب هشت، جمله یازده:

و در آنها پادشاه‌ به‌ یهودیانی‌ که‌ در همه‌ شهرها بودند، اجازت‌ داد که‌ جمع‌ شده‌، به‌ جهت‌ جان‌های‌ خود مقاومت‌ نمایند و تمامی قوّت‌ قوم‌ها و ولایت‌ها را که‌ قصد اذیت‌ ایشان‌ می‌داشتند، با اطفال‌ و زنان‌ ایشان‌ هلاک‌ سازند و بکشند و تلف‌ نمایند و اموال‌ ایشان‌ را تاراج‌ کنند.

اول سموئیل

باب پانزده، جمله سه:

پس الان برو و عمالیق را شکست داده، جمیع مایملک ایشان را بالکل نابود ساز، و بر ایشان شفقت مفرما بلکه مرد و زن وطفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بکُش.

باب بیست و دو، جمله نوزده:

و نوب را نیز که شهر کاهنان است به دم شمشیر زد و مردان و زنان و اطفال و شیرخوارگان و گاوان و الاغان و گوسفندان را به دم شمشیر کُشت.

کتاب هوشع

باب سیزده، جمله شانزده:

سامره‌ متحمل‌ گناه‌ خود خواهد شد، زیرا به‌ خـدای‌ خود فتنه‌ انگیخته‌ است‌. ایشان‌ به‌ شمشیر خواهند افتاد و اطفال‌ ایشان‌ خرد و زنان‌ حامله‌ ایشان‌ شکم‌ دریده‌ خواهند شد.

کتاب حزقیال

باب نه، جمله شش:

پیران‌ و جوانان‌ و دختران‌ و اطفال‌ و زنان‌ را تماما به‌ قتل‌ رسانید، امّا به‌ هر کسی‌ که‌ این‌ نشان‌ را دارد نزدیک‌ مشوید و از قدس‌ من‌ شروع‌ کنید. پس‌ از مردان‌ پیری‌ که‌ پیش‌ خانه‌ بودند شروع‌ کردند.

کتاب اشعیا

باب سیزده، جمله شانزده:

اطفال‌ ایشان‌ نیز در نظر ایشان‌ به‌ زمین‌ انداخته‌ شوند و خانه‌های‌ ایشان‌ غارت‌ شود و زنان‌ ایشان‌ بی‌عصمت‌ گردند.

باب سیزده، جمله هجده:

و کمان‌های‌ ایشان‌ جوانان‌ را خرد خواهد کرد. و بر ثمره‌ رَحِم‌ ترحّم‌ نخواهند نمود و چشمان‌ ایشان‌ بر اطفال‌ شفقت‌ نخواهد کرد.

دوم پادشاهان

باب هشت، جمله دوازده:

و حَزائیل‌ گفت‌: «آقایم‌ چرا گریه‌ می‌کند؟» او جواب‌ داد: «چون‌که‌ ضرری‌ را که‌ تو به‌ بنی‌اسرائیل‌ خواهی‌ رسانید، می‌دانم‌؛ قلعه‌های‌ ایشان‌ را آتش‌ خواهی‌ زد و جوانان‌ ایشان‌ را به‌ شمشیر خواهی‌ کشت‌، و اطفال‌ ایشان‌ را خُرد خواهی‌ نمود و حامله‌های‌ ایشان‌ را شکم‌ پاره‌ خواهی‌ کرد.»

داوران

باب بیست و یک، جمله ده:

پس‌ جماعت‌ دوازده‌ هزار نفر از شجاع‌ترین‌ قوم‌ را به آنجا فرستاده‌، و ایشان‌ را امر کرده‌، گفتند: «بروید و ساکنان‌ یابیش‌ جِلْعاد را با زنان‌ و اطفال‌ به‌ دم‌ شمشیر بکشید.»

گفتنی است، مسیحیان پس از روبرو شدن با این جملات، سعی در فرافکنی و توجیه آن را دارند و این در حالی است که حضرت عیسی مسیح (ع) در انجیل متی باب پنج جملات هفده و هجده، صراحتاً خود را تمام کننده – و نه باطل کننده – تورات معرفی کرده و می‌گوید:

همزه‌ یا نقطه‌ای از تورات‌ هرگز زایل‌ نخواهد شد تا همه‌ واقع‌ شود.

با وجود این، در عهد جدید موارد متعددی از شکسته شدن احکام تورات توسط حضرت مسیح (ع) آمده که در واقع تناقض در گفتار و رفتار را نشان می‌دهد که این موضوع اساساً از ساحت انبیای الهی به دور است.


  
  
   1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ شهید تهرانی مقدم : “فقط انسان های ضعیف به اندازه ی امکاناتشان کار میکنند” روحش شاد یادشگرامی راهش پر رهرو
+ خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!‏ شهید دکتر چمران
+ "جبران خلیل جبران" معتقد است : ایمان بدون عشق شما را متعصب، وظیفه بدون عشق شما را بد اخلاق، قدرت بدون عشق شما را خشن، عدالت بدون عشق شما را سخت، و زندگی بدون عشق شما را بیمار می کند.
+ جالب است بدانید: حرفها سه دسته اند : دسته اول : گفتنی ها ، دسته دوم : نوشتنی ها ، و دسته سوم : قورت دادنی و خوردنی ها و دم بر نیاوردنی ها دو تای اول سبک ات می کنند سومی سنگینت
+ بزرگی گفت: اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و ممکن است در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد. شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط
+ آدمها وقتی از هم دور میشوند تفسیر وعلتش اینه که خیلی وقته از خدا دور شدن!!!!! هر چند اگه ازشون بپرسی ممکنه این واقعیت رو تکذیب کنند وهزار بهانه بیارن ولی تو باور نکن..... دلی که با خدا باشد برای مردم میتپد.....
+ درصد کمی از انسانها نود سال زندگی میکنن"" ما بقی یک سال را نودبار تکرار می کنن.......
+ چه تقابل عجیبی است......... به دنیا می آییم ولی به آخرت می رویم.... آری برای رسیدن به آخرت باید از دنیا گذشت.......
+ به بزرگی گفتم: راست گفتی.... دزد به آدمی میزنه که ثروت هنگفتی داره وچه ثروتی بالاتر از ایمان..............
+ بزرگی می گفت: انسانها باید " شرافت" داشته باشند نه" شر" و" آفت"