حســـین جان بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم نخریدی؟!!! باشد!
دست عشاق گرفتی و حرم بردی
طبق معمول زمن دست کشیدی؟!!! باشد!
این همه زار زدم داد زدم کرب و بلا
این حرم گفتن من را نشنیدی ؟!!! باشد!
حسین جان
روزی که شود ” اِذَا السَّم?اء ُانْفَطَرَت ”
وانگه که شود ” اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت ”
من دامن تو بگیرم اندر ” سُئِلَتْ ”
گویم صَنَما ” بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت ”
عشق تو مرا ” اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید ”
هجر تو مرا ” اِنَّ عَذ?ابی لَشَدید ”
بر کنج لبت نوشته ” یُحیِی و َیُمِیت ”
مَنْ م?اتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد م?اتَ شَهید
جانت بـه کویر تفته ، دریا بخشید / هفتاد و دو گل به متن صحرا بخشید
با جلوه ی کربلای عاشورایی / خون تو به رنگ سرخ ، معنا بخشید
.
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست ؟ / در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه اند / عشق در دست حسین بن علیست
علی،ای نقطه ی پرگار عالم
پناه و مرجع اولاد عالم
تو منظور تمام ما صباحی
به طوفان حوادث نا خدایی
خدا داند،خدایی بی نظیری
تو مولا بر همه عالم امیری
شرابم به تو ای سقای توحید
که نور افشان شوم همپای خورشید