حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
لَا أَعْلَمُ نِصْفُ الْعِلْم
گفتن « نمی دانم» ؛ نصف علم است [تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 48]
چه خوب است هر کس که چیزی را نمی داند ، با کمال شهامت بگوید « بلد نیستم » و از این کلمه خجالت نکشد
داستانک:
از علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان سؤالى پرسیدند، ایشان فرمود: اگر بگویم نمىدانم اشکالى ندارد
آنها گفتند: نه
سپس ایشان فرمود: پس نمىدانم
لطیفه :
قصهگویی بر روی منبر رفت و می خواست روایتی از حق همسایه بگوید ، اما روایت را فراموش کرد
و گفت: خداوند چنان حق همسایه را بزرگ داشته و اهمیت بخشیده که والله خجالت میکشم بگویم!
به نام خدا
امور زندگی انسان در دو بعد قابل بررسی است :
یک ) قبل از اثبات خدا
دو) بعد از اثبات خدا
اما بهترین سخنان قبل از اثبات خدا چیست؟
جواب: از خدا سخن گفتن
آری بهترین سخنان قبل از اثبات خدا سخنانی است که پیرامون مباحث عقلیی انجام میشود که خدا را اثبات میکند
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ
چه کسى گفتارش خوش تر است از آن کسی که دعوت به سوى خدا مىکند و عمل صالح انجام مىدهد و مىگوید: «من از مسلمانانم»؟!( فصلت : 33)
بهترین سخنان یاد آوری نام خدا و دعوت به سوی خداست .
واما بعد از اثبات خداوند بهترین سخنان چیست ؟
شخصى از امام رضا علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمودند :
خداوند رحمت کند بنده اى را که امر ما را زنده کند
میگوید پرسیدم چگونه امر شما زنده میشود ؟
حضرت فرمودند :
علوم مارا یاد بگیرد و آنها را به مردم بیاموزد که اگر مردم زیبایى کلام مارا بدانند قطعا از ما تبعیت میکنند .(1)
در آیات زیر خدا به ما امر میکند که از بین تمام سخنان ، احسن القول یا همان بهترین کلامها را تبعیت کنیم :
الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ
همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. (الزمر آیه 18)
ودر این آیه خداوند کلام خودش را بهترین کلام ها معرفی میکند :
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ
خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش همانند یکدیگر است آیاتى مکرّر دارد که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند مىافتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مىشود این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مىکند و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایى براى او نخواهد بود! (الزمر : 23)
همچنین در این آیه قرآن را بهترین کتاب آسمانی معرفی میکند :
وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ
و از بهترین دستورهایى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید پیش از آنکه عذاب ناگهان به سراغ شما آید در حالى که از آن خبر ندارید!» (الزمر : 55)
و این هم نتیجه اعراض از ذکر خدا
همان ذکری که بارها در قرآن به خود قرآن گفته شده
طه : 124 وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى
و هر کس از ذکر من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!» (124)
فصلت : 41 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ
کسانى که به این ذکر [قرآن] هنگامى که به سراغشان آمد کافر شدند! در حالى که این ذکر کتابى است قطعاً شکست ناپذیر ... (41)
الحجر : 9 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ
ما ذکر را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم! (9)
و درآیات زیادی هر چه از ناحیه غیر خودش باشد را ظن و گمانی معرفی میکند که تبعیت از آنها سبب گمراهی میباشد:
إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى
اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته اید (نامهایى بى محتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهاى بى اساس و هواى نفس پیروى مى کنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است! (النجم :23)
( علم را چیزی میداند که خود بر آن دلیل فرستاده است )
وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً
آنها هرگز به این سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بىپایه پیروى مىکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بىنیاز نمىکند! (النجم : 28)
به خدا پناه میبریم از اینکه بخواهیم سبب گمراهی دیگران باشیم
وآیا موقع ان فرا نرسیده که دلهامان به یاد خداوند نرم شود؟
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ
آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانى نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد و بسیارى از آنها گنهکارند! (الحدید : 16)
من عشق را با تو تجربه کردم
دل من، تو را مى خواهد.
هر چند قله ى بلند تو،
پاهاى کوتاه را شکسته
من، با پاى بلند عشق تو مى آیم ...
صداى مهربان تو
حتى از زبان رنجها به گوش مى رسد.
من براى تو بى تابم.
میتوانم همچون راههاى کوهستان
سختى ها را در پیچ و تابم هضم کنم
این گونه تا قله هاى بلند راهى نیست.
من عشق را با تو تجربه کردم
تو خستگى تکرار را شکستى
تو رفتن حتى در بن بستها را نشان دادى.
در پشت درهاى بسته،
فریاد هم، توجیه ماندن است.
آگاهی زیاد برای انسانی که خود زیاد نشده، جز رنج ندارد.
عین.صاد