آنکه بیندیشد از فرجام [بد] دور گردد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :44
بازدید دیروز :36
کل بازدید :307825
تعداد کل یاداشته ها : 468
03/12/14
4:26 ص

چه ملاکهایی برای انتخاب وجود دارد ؟

یک فرد باید دارای چه ویژگی هایی باشد تا بتواند رئیس جمهور شود؟

آیا آدم خوبی بودن و مومن بودن و ولایی بودن کافی است ؟

بهترین ملاکهای برای مسئولیت ، ملاکهایی هستند که از سوی معصوم تعیین شده، اکنون ما به نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر مراجعه می کنیم که در آن شرایط حاکم و فرمانده به خوبی بیان شده .

اوصاف یک مسئول و کارگزار حکومت اسلامی عبارتند از:

1- کسی که برای خدا و پیامبر و امام خود خیرخواه ترین فرد است

2- پاک دامن ترین مردم است

3 – حیا دارد

4 – کم طمع است

5 – دارای حسن خلق است

6 – اهل دانش است

7- اهل تدبیر و سیاست است

8 – عاقبت نگر است

9 – صاحب تجربه است

10 – دارای حسن سابقه است ( و نسبت به دیگران در انقلابی بودن و خدمت به اسلام سبقت دارد)

11 – صاحب فتوّت است( دارای سفره گسترده و کسی که از دسترنج خود می بخشد و اهل کار خیر است)

12 – از خاندان پارسایان است و اصالت خانوادگی دارد

13 –  دارای شخصیتی قوی و اثرگذار است

14- امانت دار و به امانت داری شناخته شده است

15- بزرگ منش است

16- بردباری و صعه ی صدرش زیاد است

17- پوزش ها را می پذیرد

18 – دیر به خشم می آید

19 – شجاع و دلیر است

20- در برابر قوی دستان تسلیم نمی شود و سازش نمی کند .

21 – نا توانی او را سست نمی کند

22- بزرگی کار او را نا توان نمی کند

23- بسیاری کار او را پریشان نمی کند

24 – درشتی او را بر نمی انگیزد

25 – بر نا توانان رحم می کند

هر یک از این شرایط دارای شرح مفصلی به قائده ی چند کتاب است که از شرح آن ها صرف نظر می کنیم اما از این وصف های بیان شده وصف هایی نیز خارج می شود که شاید بیان نشد از جمله تقوا که نتیجه بسیاری از وصوف بیان شده  تقواست یا لزوم اطاعت از ولی و …

این ملاکهای بیان شده هر کدام به تنهایی تاثیر بسیاری در یک شخص دارد به ویژه که آن شخص حاکم جامعه اسلامی باشد و نبود هر یک از این وصف ها تاثیر منفی بر مدیریت او خواهد داشت ، چنانچه اگر به تاریخ انقلاب نگاه کنیم و  مسئولین را با این معیار ها بسیجیم می بینیم که نکات قوت و ضعف آنها ریشه در  داشتن یا نداشتن این اوصاف دارد .

حال در این قحط الرجال که هر کس که چند صباحی مسئولیت خرد و کلانی داشته به خود جرات می دهد و میخواهد بر تخت حکومت بر شیعیان تکیه زدن و پا جا پای مالک اشتر ها و سلمان ها و … بنهد .

اما باید معیار ها و ملاک ها را شناخت و بر اساس آن افراد را سنجید

َ إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآیَةِ الْحَقِّ وَ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏  

 دین خدا با افراد سنجیده نمى ‏گردد، بلکه نشانه‏ هاى حق، را باید، معیار بگیرى، وحق را بشناسى، تا اهل آن را تمیز دهى‏.(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 167)

.


  
  

میخواستم بدونم تاتو روی بدن گناه داره یا نه

من تاتوکار هستم وتا الان روی ابرو کار میکردم

ولی الان میخوام روی بدن کار کنم ومیگن گناه داره

میچواستم بدونم ایا از نظر اسلام گناه داره وعلت را هم بدونم

ممنون میشم جواب بدینخدایا کمک

این آیه را بسیار شنیده‌ایم که «ان‌ا… جمیل و یحب الجمال» خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. یکی از موارد زیبایی خداوند این است که تمام مخلوقات وی با نظمی خاص در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. به عنوان مثال این نظم در صورت آدمی و ترتیب چشم، ابرو، دهان و بینی او کاملا مشهود است. تاتو کردن چون این زیبایی را بر هم نمی‌زند از نظر اسلام اشکالی ندارد. البته این که گفته می‌شود اشکالی ندارد، در صورتی است که زیباتر شدن فقط مختص همسرش باشد و در واقع زن خود را برای شوهرش آراسته کند.

در روایت آمده است که اگر زنی، زن دیگری را اصلاح کند و بداند که این زن زیبایی‌اش را به دیگران و افراد نامحرم نشان خواهد داد، پولی که از این زن می‌گیرد حرام است. در مورد تاتو نیز همین حکم است. اگر زنی، ابرو، لب یا قسمت دیگری از بدنش را تاتو کند و آن را در معرض دید افراد نامحرم قرار دهد و در واقع قصدش جلوه‌گری برای مردان باشد، تاتوی وی حرام است. اسلام می‌گوید: تاتو موردی ندارد به شرط این که زیبایی که زن به خود اضافه کرده است فقط برای همسرش باشد. درست است که در تاتوکردن به بدن فرد صدمه وارد می‌شود ولی چون هدف ایجاد زیبایی‌ است، بنابراین بسیاری از مراجع معتقدند که تاتو کردن ایرادی ندارد.


  
  
حاج اسماعیل دولابی، درباره ی مراقبت از عبادات می گوید:
زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن. کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

  
  

عقل می گوید: بمان؛

        عشق می گوید: برو ؛

و خداوند این دو را آفریده است تا

 وجود انسان در حیرتِ میانِ عشق و عقل، معنا شود.


بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند،

راحلان طریق عشق میدانند که

 ماندن نیز در رفتن است!!!

فدات سید


  
  
بر اساس این گزارش، این اقدام شنیع، ساعاتی پیش از سخنرانی اخیر دبیرکل حزب الله لبنان درباره هشدار به گروهک های وهابی فعال در سوریه انجام شده است.

سید حسن نصرالله، دبیرکلحزب‌الله لبنان در جدیدترین سخنرانی خود با هشدار درباره هر گونه تعرض به اماکن مقدسه مسلمانان در سوریه از سوی گروه های وهابی و تکفیری، به حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها اشاره کرده و گفته است: «برخی گروه‌های مسلح در فاصله‌ای حدود چند صد متر با حرم حضرت زینب(ع) در شام فاصله دارند و در این زمینه حساسیت بسیار زیادی وجود دارد چون این گروه‌ها تهدید کرده‌اند در صورتی که بر این کشور سیطره یابند حرم حضرت زینب(ع) را نابود می‌کنند و شاهد آن هستیم که این افراد هنوز هم از این تصمیم عقب‌نشینی نکرده‌اند. این اقدام، عواقب خطرناکی به همراه دارد همان طور که تکفیری‌ها پس از آنکه اقدام به انفجار حرم امامان معصوم(ع) در سامراء عراق کردند عواقب و نتایج خطرناکی به وجود آمد.»

وی با بیان اینکه: «کسانی که از این حرم دفاع می‌کنند و در دفاع از آن شهید می‌شوند کسانی هستند که مانع از ایجاد فتنه می‌شوند.»، تأکید کرد: «جلوگیری از تخریب حرم حضرت زینب(ع) و ایستادن در برابر تکفیری‌ها برای مقابله با تخریب این حرم واجب است.»


اما حجر بن عدی چه کرد که مورد کینه وهابیون قرار گرفت؟
او در نوجوانى همراه برادرش "هانى بن عدى" به حضور پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) رسید و به دین اسلام گروید. پس از زمان اندکى که از اسلام آوردن او گذشت پیامبر(ص) از دنیا رفت. حجر در فتح شام، یکى از سربازان فاتح بود و هم او بود که "مرج عذرا" (عدرا البلد) را فتح کرد و در جنگ قادسیه هم شرکت داشت. در جریان فتح مدائن، او بود که به رود دجله زد و از آن عبور کرد. 

حجر در عین دلاورى، مرد تقوا و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را "حجر الخیر" مى نامیدند، در برابر حجر شر که از یاران معاویه بود. او نسبت به مادرش همواره نیکى مى کرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، پس از آن حتماً نماز مستحبی هم مى خواند. دعاى او در پیشگاه پروردگار به هدف اجابت مى رسید و نزد همگان به "مستجاب الدعوه" بودن شهره بود. 

حجر، مرد هدف و عقیده بود و به مردان حق و فضیلت، عشق مى ورزید. او هنگام مرگ "ابوذر غِفاری" در ربذه، همراه مالک اشتر بر بالین او حاضر شد. 


حجر در زمان امام علی(ع)
او در میان یاران حضرت على(علیه السلام) نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آن حضرت شمشیر مى زد. او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیر مؤمنان(علیه السلام) چنین اعلام کرد: «ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم؛ مى دانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده و زود شناختیم. ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى پسندیده هستیم و اینک اختیار ما در دست توست یا امیرالمؤمنین! اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو خواهیم ماند و هر چه دستور دهى اطاعت مى کنیم.» امیر مؤمنان(علیه السلام) از این وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد.

یکى دیگر از افتخارات حجر، مقابله با "ضحاک" یکى از فرماندهان نامدار لشکر شام بود که در این نبرد پیروز شد. 

حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره (سمت چپ) لشگر امام را بر عهده داشت. 

بعد از شهادت امام على(علیه السلام) و جریان صلح تحمیلى بر امام حسن(علیه السلام)، حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان کردند. یکى از این حاکمان، مغیره بن شعبه(علیه اللعنة) بود که چون از محبوبیت عمومى و شایستگى و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف مى کرد و مى گفت: «نمى خواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان را در پیشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! با قتل حجر و یاران او معاویه در دنیا به عزت و سرورى مى رسد ولى مغیره روز قیامت ذلیل و مغذب مى گردد.»

پس از شهادت امام حسن(علیه السلام) و افزایش رفت‌وآمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین(علیه السلام)، دست‌نشاندگان معاویه، به دستور او، سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان به‌خصوص شیعیان کوفه می‌کردند و بعضی از چهره‌های سرشناس شیعه را به بهانه‌های پوچ و بی‌اساس به قتل می‌رساندند که یکی از آنان "حجر بن عدی کندی" بود. 


بیان حجر در رثای امام علی (علیه السلام) 
حجر بن عدى، فرداى ضربت خوردن مولاى متقیان چنین گفت: تأسف و اندوه من، به خاطر سرور پرهیزگاران، پدر پاکان و شیرمرد پاکیزه خویى است که او را کافرى پست، گمراه، دور از رحمت خدا و گنهکارى مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسى باد که از شما خاندان دورى کند، زیرا شما خاندان پیامبر، راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیزید. 


بشارت شهادت حجر از زبان امام علی(ع)
چشمان نافذ و بصیر امیر مؤمنان(علیه السلام) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: «چگونه خواهى بود هنگامى که تو را به تبرّى جویی از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال که از تو بخواهند پیوند دوستى ات را از من بگسلى؟» حجر پاسخ داد: «به خدا سوگند، اگر با شمشیر بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنى از آتش بیفروزند تا مرا در آن بیندازند، تمام اینها را مى پذیرم ولى تبراى از تو را، هرگز.»
حضرت على(علیه السلام) هم شهادت حجر و یارانش را پیشاپیش مژده داد و فرمود: ای اهل کوفه! هفت نفر از بهترین مردان شما در عذراء کشته خواهند شد که وضع آنان، مانند "اصحاب اخدود" خواهد بود. 


زیاد بن ابیه با حجر چه کرد؟
در سال 50 هجرى، دست مرگ طومار عمر "مغیره بن شعبه"(علیه اللعنة) را در هم نوردید و معاویه(علیه اللعنة) "زیاد بن ابیه"(علیه اللعنة) برادرخوانده بدنام و سفاک خود را که حکمران بصره بود همزمان، به حکمرانى کوفه نیز منصوب نمود اما با چنان اعتراض سختى و مبارزه بى امانى از جانب حُجر مواجه شد که بر فراز منبر رفت و چنین گفت: «اگر نتوانم این قریه ناچیز (یعنى کوفه) را از شر تحریکات حجر حفظ کنم مرد نیستم! من بلائى بر سر حجر بیاورم که براى آیندگان عبرت باشد.» او اما با سرسختى حجر و یارانش مواجه شد و ناگزیر پس از تلاش‌هاى فراوان از دستگیرى وى نا امید شد اما با بى وفایى و خیانت کوفیان، چندى بعد، حجر مجبور شد در عوض دادن امان‌نامه از طرف زیاد، خود را تسلیم کند چون همرزمان حجر، بازداشت و سرکوب شدند، زیاد براى اینکه معاویه را به کشتن حجر وا دارد، شروع به جمع آورى شهادت‌هاى دروغ و طومارى بى‌اساس بر ضد حجر و همرزمانش کرد و سرانجام حجر و 11 تن از یارانش را به شام حرکت داد و در نتیجه هفت تن از همراهان حجر، آزاد و باقى به مرگ محکوم شدند. 

ضریح مزار حجر بن عدی پیش از تخریب
(عکس از وبگاه بعثه مقام معظم رهبری)


کوتاه‌ترین نماز در همه عمر
هنگامى که نوبت قتل حجر رسید از دژخیم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند؛ او موافقت کرد. حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد. پرسیدند: «آیا از ترس مرگ، نماز را طول دادى؟» گفت: «به خدا سوگند در عمرم هرگاه وضو ساخته‌ام دو رکعت نماز هم خوانده‌ام و هرگز نمازى به این کوتاهى نخوانده‌ام و براى اینکه خیال نکنید من از مرگ مى‌ترسم نمازم را این‌قدر کوتاه خواندم.» و بعد گفت: «پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشویید زیرا مى‌خواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه روبرو شوم.»

خبر شهادت حجر و همرزمانش، بازتاب وسیعی در جامعه داشت که شدیدترین اعتراض به این اقدام را امام حسین(علیه السلام) علیه معاویه انجام داد. در این بین، عایشه نیز که از عظمت مقام حجر نزد پیامبر خدا(ص) آگاه بود معترض بود و شخصى را نزد معاویه فرستاده بود تا مانع کشتن حجر شود اما کار از کار گذشته بود. عایشه به معاویه گفت: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: «پس از من، هفت نفر کشته مى شوند که خدا و اهل آسمان از قتل آنان، خشمگین خواهند شد.»
گویند معاویه، هنگام مرگ، دچار کابوس ترسناکى شده بود و در حالى که به‌شدت دچار تشنج و درد بود تکرار مى‌کرد: «اى حجر! مؤاخذه و گرفتارى من به خاطر تو طولانى خواهد بود.»


تأثیر شهادت حجر 
شهادت حجر، تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از امویان، سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت به طوری که عایشه هنگامی که در موسم حج با معاویه دیدار کرد به او گفت: «چرا حجر و یاران او را کشتی و از خود شکیبایی نشان ندادی؟ به‌راستی که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود در «مرج عذراء» (عدرا البلد) جماعتی کشته می‌شوند که فرشتگان آسمان از کشته‌شدن آنان، به خشم خواهند آمد.»

معاویه برای اینکه عمل خود را توجیه کند، گفت: «متأسفانه در آن زمان، هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز دارد!»

 


  
  
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ شهید تهرانی مقدم : “فقط انسان های ضعیف به اندازه ی امکاناتشان کار میکنند” روحش شاد یادشگرامی راهش پر رهرو
+ خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!‏ شهید دکتر چمران
+ "جبران خلیل جبران" معتقد است : ایمان بدون عشق شما را متعصب، وظیفه بدون عشق شما را بد اخلاق، قدرت بدون عشق شما را خشن، عدالت بدون عشق شما را سخت، و زندگی بدون عشق شما را بیمار می کند.
+ جالب است بدانید: حرفها سه دسته اند : دسته اول : گفتنی ها ، دسته دوم : نوشتنی ها ، و دسته سوم : قورت دادنی و خوردنی ها و دم بر نیاوردنی ها دو تای اول سبک ات می کنند سومی سنگینت
+ بزرگی گفت: اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و ممکن است در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد. شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط
+ آدمها وقتی از هم دور میشوند تفسیر وعلتش اینه که خیلی وقته از خدا دور شدن!!!!! هر چند اگه ازشون بپرسی ممکنه این واقعیت رو تکذیب کنند وهزار بهانه بیارن ولی تو باور نکن..... دلی که با خدا باشد برای مردم میتپد.....
+ درصد کمی از انسانها نود سال زندگی میکنن"" ما بقی یک سال را نودبار تکرار می کنن.......
+ چه تقابل عجیبی است......... به دنیا می آییم ولی به آخرت می رویم.... آری برای رسیدن به آخرت باید از دنیا گذشت.......
+ به بزرگی گفتم: راست گفتی.... دزد به آدمی میزنه که ثروت هنگفتی داره وچه ثروتی بالاتر از ایمان..............
+ بزرگی می گفت: انسانها باید " شرافت" داشته باشند نه" شر" و" آفت"