گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند | وین عالم بیاصل را چون ذرهها برهم زند | |
عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود | آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند | |
دودی برآید از فلک نی خلق ماند نی ملک | زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند | |
بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان | شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند | |
گه آب را آتش برد گه آب آتش را خورد | گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند | |
خورشید افتد در کمی از نور جان آدمی | کم پرس از نامحرمان آن جا که محرم کم زند | |
مریخ بگذارد نری دفتر بسوزد مشتری | مه را نماند زهره را تا پرده خرم زند | |
افتد عطارد در وحل آتش درافتد در زحل | زهره نماند زهره را تا پرده خرم زند | |
نی قوس ماند نی قزح نی باده ماند نی قدح | نی عیش ماند نی فرح نی زخم بر مرهم زند | |
نی آب نقاشی کند نی باد فراشی کند | نی باغ خوش باشی کند نی ابر نیسان نم زند | |
نی درد ماند نی دوا نی خصم ماند نی گوا | نی نای ماند نی نوا نی چنگ زیر و بم زند | |
اسباب در باقی شود ساقی به خود ساقی شود | جان ربی الاعلی گود دل ربی الاعلم زند | |
برجه که نقاش ازل بار دوم شد در عمل | تا نقشهای بیبدل بر کسوه معلم زند | |
حق آتشی افروخته تا هر چه ناحق سوخته | آتش بسوزد قلب را بر قلب آن عالم زند | |
خورشید حق دل شرق او شرقی که هر دم برق او | بر پوره ادهم جهد بر عیسی مریم زند |
عمل صالح را باید با شوق و بوقت انجام داد شرکت در انتخابات، یک عمل صالح است؛ این عمل صالح را باید با شوق و بوقت انجام داد. بسیارى از کارها هست که زمان آن در یک برههى خاص است؛ انتخابات ریاست جمهورى از این قبیل است. امروز اگر ما ایرانىها اقدام به انتخاب کردیم، امکانى را براى خود و کشورمان به وجود آوردهایم. اگر منِ ایرانى امروز این عمل صالح را انجام ندهم، اینطور نیست که فردا یا پنج روز دیگر یا ده روز دیگر بشود این را انجام داد؛ نه، تا چهار سال دیگر این عمل صالح قابل انجام دادن نیست. |
شعارهاى انقلاب فراتر از جناحبندیها
من توصیهام به مردم در درجهى اول این است که بیایند وارد میدان انتخابات شوند، صندوقهاى رأى را پر رونق کنند. خود این صفوفى که ایستادند، ممکن است زحمت هم داشته باشد؛ در هواى سرد؛ یک ساعت - کمتر، بیشتر - اما این مجاهدت است، این جهاد است؛ این زحمت پیش خداى متعال اجر دارد. بروند رأى بدهند. این در درجهى اول.
به کى رأى بدهند؟ شاخص این است که شعارهاى انقلاب بایستى به وسیلهى مسئولین و منتخبین ما روز به روز زندهتر شود. این شاخص است. ربطى به جناحبندیها ندارد، ربطى به اسمها ندارد. علاج دردهاى این ملت و وسیلهى رسیدن به آرمانهاى این ملت، شعارهاى انقلاب است؛ اینها باید حفظ شود. آن کسانى که با این شعارها به معناى حقیقى کلمه مخالفند، دشمنِ این شعارهایند؛ اینها نباید در مراکز تصمیمگیرى واقع بشوند. بین ملتند، باشند. آحاد ملت، هر کسى هر عقیدهاى داشته باشد، اشکال ندارد؛ اما آن کسى که عقیدهاش این است که این ماشین باید راه نیفتد، این را نمیشود پشت رُل گذاشت. یک آدمى که عقیدهاش این است که از این جا باید این اتومبیل حرکت نکند، این شخص را پشت فرمان خودرو بگذاریم، هیچ وقت این اتومبیل حرکت نخواهد کرد. باید کسى را بگذاریم که معتقد به این حرکت باشد، معتقد به این راه باشد، معتقد به آن هدف باشد، معتقد به توانائیهاى ملى باشد، معتقد به اسلام، معتقد به انقلاب باشد و شاخصها را قبول داشته باشد. این آن نقطهى حساس است. این هم نکتهى دوم است.
خالق عشق و محبت یا حسین
ای قتیل دشت غربت یا حسین
ای گل صحرا نبرد فاطمه
ای صفای آل عصمت یا حسین
ای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسین
آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین
تشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسین
یکشبه راه مرا کوتاه کن
با نگاهی از محبت یا حسین
دوست دارم پیشت آیم لحظه ای
تا نمایم با تو صحبت یا حسین