من که تصویری ندارم در نگاه هیچ کس
خوب شد هر گز نبودم تکیه گاه هیچ کس
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من
تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچ کس
زیر بار ظلممان دارد زمین خم میشود
بی تفاوت شد خدا هم چون که آه هیچ کس
بهترین تقدیر گلها چیدن و پژمردن است
سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس
آخرش چوپان تو را با خنده ای سر میبرد
کاش میشد تا نباشی در پناه هیچ کس
عاقبت در زجر هستی قرص نانت میکنند
ماه دور از دست باش و قرص ماه هیچکس
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت:
" این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: 1. دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. 2. دستهای راه بیتفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی خود غرق میشوند... 3. دستهای به گذشتة خود وفادار میمانند و احساس میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد" اما... آقا حمید! هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکردهام . بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ است ! دسته اول ظهور کردند.و مطابق وعدهای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند. اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیلالله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد. و اما بشنو حکایت دسته سوم! وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند. باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند ! این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند. و... تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد... |
||
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت:
" این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: 1. دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. 2. دستهای راه بیتفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی خود غرق میشوند... 3. دستهای به گذشتة خود وفادار میمانند و احساس میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد" اما... آقا حمید! هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکردهام . بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ است ! دسته اول ظهور کردند.و مطابق وعدهای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند. اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیلالله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد. و اما بشنو حکایت دسته سوم! وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند. باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند ! این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند. و... تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد... |
||
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت:
" این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: 1. دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. 2. دستهای راه بیتفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی خود غرق میشوند... 3. دستهای به گذشتة خود وفادار میمانند و احساس میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد" اما... آقا حمید! هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکردهام . بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ است ! دسته اول ظهور کردند.و مطابق وعدهای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند. اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیلالله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد. و اما بشنو حکایت دسته سوم! وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند. باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند ! این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند. و... تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد... |
||
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت: |
|
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت:
" این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: 1. دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. 2. دستهای راه بیتفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی خود غرق میشوند... 3. دستهای به گذشتة خود وفادار میمانند و احساس میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد" اما... آقا حمید! هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکردهام . بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ است ! دسته اول ظهور کردند.و مطابق وعدهای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند. اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیلالله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد. و اما بشنو حکایت دسته سوم! وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند. باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند ! این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند. و... تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد... |
||
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت:
" این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: 1. دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. 2. دستهای راه بیتفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی خود غرق میشوند... 3. دستهای به گذشتة خود وفادار میمانند و احساس میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد" اما... آقا حمید! هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکردهام . بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ است ! دسته اول ظهور کردند.و مطابق وعدهای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند. اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیلالله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد. و اما بشنو حکایت دسته سوم! وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند. باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند ! این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند. و... تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد... |
||
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت:
" این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: 1. دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. 2. دستهای راه بیتفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی خود غرق میشوند... 3. دستهای به گذشتة خود وفادار میمانند و احساس میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد" اما... آقا حمید! هیچ زمانی مانند این لحظه فقدان دم مسیحایی تو و همسفرانت را حس نکردهام . بهانه ای که مرا واداشت تا تو را بخوانم، حکایت فرجام دسته بندی تو برای سرنوشت افراد پس از جنگ است ! دسته اول ظهور کردند.و مطابق وعدهای که دادی اندوخته های ارزشمند خود را به تیغ ندامت سپردند و به خسران مبدل کردند. اما با پایان جنگ و تجلی فریبنده زندگی مادی، برکات جهاد فی سبیلالله نیز رخت بربست و اهالی دسته دوم نیز وعده تو را محقق کردند و اشتیاق غفلت زدگی آنان را در اقیانوس مادیت غرق کرد. و اما بشنو حکایت دسته سوم! وعده ما این بود که جماعت سوم به گذشته خود وفادار بمانند و سرانجام از شدت مصائب و غصه ها دق کنند. باید اعتراف کنم که مطابق گفته تو مصائب بسیاری بر آنها مستولی شد، اما تاریخ پس از جنگ هرگز کسی را به خود ندید که از شدت این مصائب دق کند ! این آثار استجابت دعای تو بود که از درگاه رب العشق استعانت کردی که اگر در دسته سوم قرار گرفتیم، صبر و تحمل ادامه راه را نصیبمان کند. و... تقسیم سرنوشت افراد پس از جنگ به دسته سوم تو ختم نشد... |
||
|
شهید حمید باکری در وصیتنامهاش اینچنین نوشت: |
|
|
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست ... اما حیف این تازه اول یک زندگیست
زندگی چیزیست شبیه یک حباب ... عشق آبادیه زیبایی در سراب
فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!!