عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم برای شمع سوزان ودل عشاق سرگردان سراپا وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای اوبودم که می دیدم یکی لخت است یکی عریان یکی پوشیده از صد جامه رنگین. زمین وآسمان را با همه زشتی وزیبایی بروی یکدگر ویران می کردم
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنهایی مجنون صحراگردبی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه آواره ودیوانه می کردم
گفتی که مرا دوست نداری،گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده
گفتی که نه، باید بروم،حوصله ای نیست
گفتی که کمی فکرخودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو ، خدا بشت و بناهت، به سلامت
بگذار بسوزد دل من، مسئله ای نیست
رفتی و ندیدی که چــــه محشـر کردم
با اشک تمام کوچــــه رو تــــر کردم
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد
وابستگیم را به تــــــــــــو باور کردم
1- ایمان
2- ذکر
3- توکّل
4- تقوی وپرهیزگاری
5- توبه
6- انس با قرآن
7- امید
8- دلداری و تسلّی دادن
9- استعاذه (پناهندگی به خدا)
10- صبر
11- دعا
12- عبادت (نماز،روزه، زکات)
13- عفت وپاکدامنی
14- محبّت، نیکوکاری واحسان به دیگران
15- اصلاح